جمعه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۳، ۰۶:۰۶ ب.ظ

۲۲۸ مطلب توسط «مدافع حرم» ثبت شده است

زندگی و وصیت نامه شهید غلام رضا بستان پور

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه

نام و نام خانوادگی : غلام رضا بستان پور                    نام پدر : عباس
  محل شهادت: سوسنگرد               دانش آموز کلاس :سوم           دوره : متوسطه             رشته : اقتصاد              تاریخ تولد : 30/6/1343                   تاریخ شهادت : 28/8/1359

چکیده ای از زندگی نامه شهید
غلام رضا در کازرون متولد شد ، پس از پایان تحصیلات راهنمایی قصد داشت وارد نیروی هوایی شود، اما پدرش او را از این کار بازداشت. تمایلش برای پیوستن به سپاه نیز با مخالفت پدر روبرو شد و بالاخره زمانی که دانش آموز دبیرستان شاپور ( بستان پور) بود برای گذراندن آموزش نظامی به اتفاق اعضای انجمن اسلامی به بسیج رفت در هویزه و سوسنگرد جنگید و درحالیکه فرمانده ی شجاع گروه، علی اکبر پیرویان به شهادت رسیده بود با موشک های دراگون به شکار تانک های عراقی پرداخت. بارسیدن گروه شهید چمران، به همراه هم رزمانش پس از دو روز از محاصره ی دشمن نجات پیدا کرد و در راه بازگشت از ماموریت و در روز تاسوعا، زمانی که دشمن زبون  شهر را به خمپاره و توپ بسته بود در اثر اصابت ترکش به دیدار سالارش اباعبدالله (ع) مفتخر شد.
برگزیده ای از فعالیت های مذهبی، علمی، هنری و ورزشی شهید
غلام رضا، همان گونه که پدر صاحب ذوقش در قطعه ای بلند سروده است همواره در اندیشه دفاع از انقلاب و اسلام بود. میدان رزمی را که در بالا به تصویر کشیده است درحالی  تجربه کرد که تنها 15 سال داشت . وصیت نامه اش را با دیکته کردن به یکی از همرزمان درحالی نگاشت که در بدترین شرایط جنگی به سر می برد . در نامه هایش همواره تأکید می کرد که تا شکست دشمن باید جنگید و آرزو داشت پس از پیروزی نهایی به مدت یک  ماه در کربلای معلی و نجف اشرف نگهبانی دهد. هرچند براساس کارنامه ها، می توان گفت که غلام رضا دانش آموزی متوسط بوده است . اما به نظر می رسد بیشترین دغدغه ی او در دوران تحصیل، تأکید و تمرکز برآموزه های اعتقادی و فلسفی بوده است و این نکته ازدل نوشته های او در خلوت به خوبی هویداست.
فرازی از وصیت نامه شهید
نامه : این نامه را در 18 کیلومتری مرز ایران و عراق در اتاقی که سقف دارد می نویسم. پدر عزیزم، خواهش می کنم به مادر و مادربزرگم دلداری بدهید و از شما و همه خانواده می خواهم که هر بدی از من دیده اید ببخشید . هنوز درگیری برای ما پیش نیامده اما آرزو دارم شهادت نصیبم شود. به همسایگان سلام برسانید و از طرف من از آنها خداحافظی کنید . وصیت نامه : در محاصره ی دشمن هستیم و ازچهار طرف ما را می کوبند . دو روز است که می جنگیم اما نیروی زمینی و هوایی به کمک ما نمی آیند. اکبر پیروی و گندم کار شهید شده اند. از اول تا به آخر که انقلاب شد و امام به ایران آمد و شهید شدن را من فهمیدم به چه می گویند، آرزو داشتم شهید شوم مرا در سید محمد راه دور عهد راه دور به خاک بسپارید.

زندگی و وصیت نامه شهید غلام حسین حسنی

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه

نام و نام خانوادگی : غلامحسین حسنی                    نام پدر : حسین
  محل شهادت: کشوک     دانش آموز کلاس :دوم      دوره : متوسطه        رشته : اقتصاد              تاریخ تولد :  5/10/1342                   تاریخ شهادت : 7/ 5/1361

چکیده ای از زندگی نامه شهید
غلامحسین درخانواده ای مذهبی و روستایی بالید. در کودکی به مکتب خانه رفت و قرائت قرآن را آموخت پس از دوره ی ابتدایی برای ادامه ی تحصیل به کازرون آمد و دوره ی راهنمایی را درمیان انبوهی از مشکلات به پایان برد. به محض آغاز جنگ به جبهه شتافت و درتمام صحنه های حساس آن دوران از شکستن حصر آبادان و سوسنگرد گرفته تا دهلاویه ، دان، رمله، بستان و دانیال شرکت جست. به گفته ی دوستانش در عملیات فتح المبین ، معبر حمله را به اندازه عبور یک تانک تا زیر خاکریز دشمن ازوجود مین پاکسازی کرد و درهمین عملیات ازناحیه دو پا به شدت مجروح شد و با آن که پای راستش همچنان می لنگید برای شرکت در حمله رمضان دوباره راهی شد مرحله پنجم همین عملیات غلامحسین را دستمزدی جاودان بخشید و تشییع پیکر پاکش درحالیکه ترکش خمپاره، دستانش را ازبدن جدا کرده بود یادآور مظلومیت پرچمدار قیام عاشورا شد.
برگزیده ای از فعالیت های مذهبی، علمی، هنری و ورزشی شهید
تحصیلات دبیرستانی غلامحسین، با اوج حوادث انقلاب مصادف شد و او در صف اول مبارزان جای گرفت. تا آنجا که در اثر پریدن از پشت بام خانه ها هنگام فرار از دست مأمورین حکومتی آسیب دید. با پیروزی انقلاب و همزمان با ادامه ی تحصیل در دبیرستان به کار برق کشی روی آورد و دراکثر شهرهای استان بوشهر به کار پرداخت ، پس از مدت ها بستری شدن در بیمارستان و بهبودی نسبی از جراحت های عملیات فتح المبین به کار نگهبانی درشهرک جنگ زدگان شهید بهشتی مشغول شد. اما طاقت نیاورد و شرکت در 4 مرحله از عملیات رمضان را با پای لنگان ، به سابقه درخشان خود افزود تا با رویی سپید و آبرویی دوچندان در پیشگاه خدایش حاضر شده باشد.
فرازی از وصیت نامه شهید
امروز، کربلای انقلابمان خون می خواهد و من می روم تا شاید به نینوایی را بیابم و در عاشورای دوران هدیه ی ناقابلی در راه پیروزی حق برباطل و اسلام برکفر در پیشگاه مولایم، حضرت مهدی تقدیم نمایم و به پروانگان جاوید شمع ولایت بپیوندم. ازمردم شهید پرور بلیان می خواهم که جلوی فرزندانتان را نگیرید و بگذارید که به جبهه بروند و نیز آنان را دراین راه تشویق کنید.


زندگی و وصیّت نامه شهید قاسم خانی

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه

نام و نام خانوادگی : قاسم خانی                    نام پدر : حسن
  محل شهادت: -             دانش آموز کلاس :دوم           دوره : متوسطه             رشته : -              تاریخ تولد : 1/3/1343                   تاریخ شهادت : 4/ 10/1365

چکیده ای از زندگی نامه شهید
قاسم در خانواده ای مذهبی و کارگر به دنیا آمد. درکودکی بارها به سختی بیمار شد و شفا یافت. دبستان ابن سینا و مدرسه ی راهنمایی قدسی را پشت سر گذاشت و با آغاز جنگ که همزمان با ورودش به کلاس دوم دبیرستان بود، مشغول گذراندن دوره آموزشی شد. زودتر از موعد، دفترچه آماده به خدمت گرفت وبه عنوان پاسدار وظیفه، با آن که محل خدمتش را پادگان شهید دستغیب کازرون مقرر کرده بودند، به جبهه شتافت. با پایان دوره سربازی هربار به محض شنیدن آغاز حمله، بارسفر می بست . دوبار مجروح شد و حتی خانواده نیز از بستری شدنش دربیمارستان های کردستان اطلاع پیدا نکردند. همواره از عقب ماندن پشت سرکاروان شهدا گلایه مند بود تا آن که کربلای 4 ازخجالت شوق و اشتیاق به درآمد و او را به همراه بیساری از دوستانش به مرگ خواستنی فرا خواند، همانگونه که خود در سروده اش، آرزو کرده بود: بارالها من نمی خواهم که در بستر بمیرم     یاریم کن تا به راهت دردل سنگر بمیرم...
برگزیده ای از فعالیت های علمی، مذهبی، هنری و ورزشی شهید
قاسم در مبارزات انقلابی، نقشی فعال داشت . به محض آغاز جنگ برای شرکت دردفاع از مکتب و اعتقادات خود را آماده ساخت. علاقه عجیبی به تیپ المهدی داشت وعمده ی حضور خود را در جبهه دراین واحد رقم زد . هربار که مراجعت می کرد یا ابزار و وسایل خود عکس شهدایی را که از جبهه به همراه آورده بود قاب می گرفت و به خانواده هایشان هدیه می داد. اوقات فراعت خود را در ارگان ها و نهادهای انقلابی و به ویژه سپاه و پایگاه های مقاومت سپری می کرد. کمتر شبی اتفاق می افتاد که درمنزل و با خانواده به صبح برساند و ماندن درکنار برادران همسنگر خود در پایگاه حاج قنبر را ترجیح می داد.
فرازی از وصیت نامه شهید
دنیا زندان بزرگی است که با هر قطره خونی که از بدن سرباز خدا جدا می شود، یکی از میله های آن می شکند. زندانی که باید ازآن فرار کرد. مادرم ای که هنگام خداحافظی اشک از چشمانت سرازیر شد و برای بازگشتن فرزندت لحظه شماری می کنی به جای لباس سیاه، لباس پیام بپوش و پیام آور خون شهدا باش. عزیزان من ، دوستان و شما ملت همیشه در صحنه توجه داشته باشید که همه ما در محضر خدا هستیم. وای برحال کسی که امروزش مثل دیروز باشد ازشما می خواهم که سوره ی واقعه را بخوانید و ببینید که خداوند چه می گوید. من گله دارم ازبعضی برادران حزب اللهی که با یک حرف ضد انقلاب خود را کنار می کشند.

زندگی و وصیّت نامه شهید کاظم جهان تاب

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه

نام و نام خانوادگی : کاظم جهان تاب                    نام پدر : علی
  محل شهادت: خرمشهر             دانش آموز کلاس :اول         دوره :راهنمایی       رشته : -              تاریخ تولد : 2/5/1349                   تاریخ شهادت : 4/ 10/1365

چکیده ای از زندگی نامه شهید
کاظم، فرزند خانواده ای مذهبی بود که دریک روز گرم شهریور ماه او را از خداوند هدیه گرفتند .ازکودکی به مراسم عزاداری ابا عبدالله علاقه بسیار داشت و همواره نقش علمدار را برعهده گرفت . با وجود سن کم همراه با پدر در راهپیمایی های انقلابی شرکت می جست و خود را سرباز کوچک امام زمان و خمینی بت شکن می نامید. خود ساخته و ساده زیست بود و نسبت به اسراف به شدت حساسیت نشان می داد. در ایام تعطیل کمک خرج پدر می شد و بر صله ی رحم بسیار تأکید داشت . اولین اعزامش با عملیات والفجر  8 همزمان شد. در نبرد فاو براثر موج انفجار بی هوش گشت و تا مدتها بعد درگیر اثرات آن بود. درعملیات کربلای 4 دریاچه ی ماهی واقع در منطقه شلمچه میقات کاظم شد و جسد پاکش تا دوازده سال بعد به خانواده بازنگشت.
برگزیده ای از فعالیت های مذهبی، علمی، هنری و ورزشی شهید
کاظم، ورزشکار باشگاه بدن سازی خیبر بود و درکنار پرورش جسم ، از فعالیت های مذهبی نگهبانی در پایگاه های مقاومت و نیز ادامه تحصیل در جبهه غافل نمی ماند. در پاسخ به خواهش خویشاوندان مبنی برعدم بازگشت به جبهه همواره خود را با شهید جواد کارگریان که ازشهدای برجسته شهرستان و تنها فرزند پسر خانواده بود مقایسه می کرد و می گفت که خون او از خون چنین دلاور مردانی که تنها امید خانواده بوده اند، رنگین تر نیست . معتقد بود که نباید از جبهه زیاد به خانواده نامه نوشت چرا که ممکن است اطلاعات جنگ، ناخواسته منتشر گردد. برروی تشک نمی خوابید و حتی مبلغ عیدی را که در جبهه دریافت می کرد برای خانواده می فرستاد. مادر درست یک روز قبل از تأیید خبر توسط گروه تفحص، بازگشت کاظم عزیزش را درخواب دید.
فرازی از وصیت نامه شهید
اینجانب، برحسب وظیفه ای که درقبال اسلام و انقلاب داشتم ازهمه چیز و همه کس خودم گذشتم و راهی نبرد با کفر جهانی که یک تنه درمقابل اسلام ایستاده است ، شدم تا بتوانم وظیفه ام را انجام دهم. خانواده عزیز م شما که سرمایه خود را به جبهه فرستادید تا کمکی به انقلاب کرده باشید، ازشما می خواهم که در شهادتم، اندوه به خود راه ندهید و اجر خود را ضایع نسازید . پیامم به دوستان و آشنایانم این است که اگر می توانید جبهه ها را پر کنید و اگر برایتان مقدر نیست سعی کنید در پشت جبهه با درس خواندن و پرکردن مساجد، به اسلام و مسلمین خدمت کنید.

زندگی و وصیت نامه شهید محسن(مسلم) اثنی عشری

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه

نام و نام خانوادگی :محسن (مسلم)اثنی عشری    نام پدر : محمد  محل شهادت:شوش
دانش آموز کلاس :دوم           دوره : متوسطه             رشته : اقتصاد
تاریخ تولد : 1/1/1340                   تاریخ شهادت : 2/1/1361

چکیده ای از زندگی نامه شهید
مسلم در خانواده ای مذهبی و متوسط به دنیا آمد. در دوران کودکی به بیماری سختی دچار شد و پزشکان از او قطع امید کردند اما او زنده ماند تا سرنوشتش با انقلاب و جنگ پیوند بخورد. کم حرف، پرکار و عطوفت بود. چنان که هرجا می رفت، دوستانش گرد او جمع می شدند. در بیشتر عملیات ها وظیفه ی تخریب چی را برعهده می گرفت. درعملیات ثامن الائمه زخمی شد اما حاضربه اطلاع رسانی به خانواده و مراجعت به پشت جبهه نشد. علاقه وافری به زیارت حضرت رضا (ع) داشت و سخنانش در شنوندگان تاثیر عمیقی برجای می گذاشت. با کار درکوره ی آجر پزی به پدر کمک می کرد وبیشتر مخارج خود را تأمین می نمود. سرانجام پس ازساعت ها خنثی کردن مین ، به علت ضیق وقت برای پیشروی نیروها، با رفتن داوطلبانه بر روی مین در منطقه ای شوش به آرزوی دیرین خود رسید.
برگزیده ای از فعالیت های مذهبی، علمی و هنری و ورزشی شهید
مسلم به مطالعه علاقه بسیار داشت و با عضویت درکتاب خانه مسجد امام خمینی به تشکیل جلسات مذهبی برای دوستان خود اقدام می کرد ، در راه پیمایی های انقلاب، شرکت فعال داشت و درهمین راستا توسط ساواک شیراز دستگیر شد و مورد شکنجه قرار گرفت. پس از مدتی حکم اعدام او درزندان عادل آباد صادر شد اما با اوج گیری مبارزات مردمی و نزدیک شدن پیروزی انقلاب، مجدداً آزاد شد و فعالیت های خود را گسترده تر ازقبل ادامه داد. با کمیته امداد امام (ره) همکاری نزدیکی داشت و در جمع آوری کمک های مردمی به جبهه فعال شد.
فرازی از وصیت نامه شهید
مردم! قدر انقلاب ورهبر عزیزمان  را بدانید و آگاه باشید که این انقلاب به خودی خود به وجود نیامده ، بلکه با رنج و مشقت و با ریختن خون های فراوان به دست آمده ، پس در راه حفظ آن بکوشید، به خواهرانم و همه خواهران دینی ام سفارش می کنم که حجابشان را رعایت کنند و نگذارند که ازآنها سوء استفاده شود. اگر ما می جنگیم اول به فرمان رهبر و برای حفظ ناموس است . و بعد دفاع از میهن، همیشه با روحانیت باشید و ازآنها پشتیبانی کنید.

زندگی و وصیت نامه شهید محسن پیروان

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه

نام و نام خانوادگی : محسن پیروان                    نام پدر : عباس
  محل شهادت: فکه             دانش آموز کلاس :دوم           دوره : متوسطه                                                               تاریخ تولد : 15/6/1344                   تاریخ شهادت : 12/ 1/1362
چکیده ای از زندگی نامه شهید
خانواده محسن ، مذهبی، سرشار از شور انقلابی و از اولین کسانی بودند که به محض درگذشت آیت الله بروجردی دل به امام سپردند. پدر که کرامت نفس و فضیلت اخلاقش زبانزد اهل محل و مورد احترام خاص و عام بود، چنان در راه تربیت فرزندان همت گماشته که ازهرکدام بازویی برای بدنه ی انقلاب درکازرون ساخت. محسن بصیرت سیاسی و دینی خود را درمتن فعالیت های انقلابی که عمدتاً تحت تشکیل انجمن اسلامی صورت گرفت گسترش داد و دراین راستا به مناظره کننده ای قوی برای رویارویی با تحرکات فکری گروهک ها تبدیل شد. طی یک عملیات هوشمندانه که به ابتکار شخصی خود انجام داد، توطئه ی منافقین را درطراحی یک عملیات ترور توسط دانش آموز همکلاسی اش کشف و خنثی کرد 16 ساله بود  که با وجود حضور برادرانش در جبهه و علیرغم مخالفت ها، گام در راه جنگ گذاشت و پس از بارها مجروحیت های شدید، سرانجام درعملیات والفجر مقدماتی چهره از زمینیان پنهان کرد. درحالیکه ساعت ها به عنوان مسئول گروه تخریب، معبر گشایی کرده بود و سپس به دلیل مجروحیت شدید به چادری منتقل شده بود تا در فرصت مناسب به عقب حمل شود.
برگزیده ای از فعالیت های مذهبی، علمی، هنری و ورزشی شهید
محسن تحصیلات ابتدایی خود را با موفقیت کامل پشت سر گذاشت. درحالیکه معمولاً بدون آمادگی و تنها برای شرکت در امتحانات ازجبهه بر می گشت. وقتی برادر بزرگش تحت تعقیب ساواک قرار گرفت، مسئولیت برقراری ارتباط و تبادل اعلامیه را به دلیل سن کم و جلب توجه کمتر برعهده گرفت. در پاسخ به خواهرش مبنی بر کسب آمادگی برای شرکت در کنکور سراسری گفت : « در جبهه همه نوع درس داده می شود و درس آخر هم شهادت است » محسن پس از 18 سال، در حالیکه به عنوان عضوی اولین کاروان شهدا، استقبال و ادای احترام شورانگیز هموطنان را درمسیر جبهه به حرم ثامن الائمه دریافت داشت، به کازرون برگشت، اما مادر به تأسی از زینب (س) حاضر نشد به قربانی خود در راه دین نگاهی دیگر بار بیندازد و محسن در میان احساس پرغرور اعضای انجمن و مردم قدرشناس ، در آرامگاهی که پانزده سال نام زیبایش را به بغض یدک کشیده بود، آرام گرفت.
فرازی از وصیت نامه شهید
مادرم! می دانم که زیاد ناراحت هستی ، اما تو الان درحال آزمایش هستی و بایستی کاری کنی که فردا پیش روی فاطمه زهرا(س) روسفید باشی، خواهران عزیزم ! درسهایتان را بخوانید و در پرورش برادرم مسلم بکوشید تا از همین آغاز کودکی او را با قرآن آشنا بسازید. برادرم حسن! نه تنها تو بلکه همه معلمان سعی کنید درکارتان کمتر اشتباه باشد، که خدای ناکرده کوچک ترین اشتباه شما ممکن است عده ی زیادی از نوجوانان را از انقلاب اسلامی دل زده کند.

وصیت نامه شهید علی اضغر اعتمادی

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه

وصیت نامه شهید علی اصغر اعتمادی


با سلام و درود به روان شهدای کربلا و سرور شهیدان حسین (ع) و با درود بر شهدای انقلاب اسلامی.


اینجا کربلا است ، اینک خوزستان کربلای ایران شده است، اینجا دشتی است با شن و ریگ که با خون جوانان حزب الله رنگین شده است . به هرجای آن قدم نهی از شجاعت و فداکاری جوانان لاله های سرخ خواهی یافت. اینجا سرزمینی با تپه های کم ارتفاع اما با قامتی استوار که رزمندگان اسلام همچنان ازآن دفاع می کنند.


ما انقلابمان را به جهان صادر می کنیم چرا که انقلابمان اسلامی است.


ازشما امت شهید پرور و ملت فداکار ایران می خواهم که پابه پای امت حزب الله همواره از خون شهدای انقلاب اسلامی پاسداری کنید و در راه به ثمر رساندن این انقلاب از دادن مال و جان خویش دریغ نکنید. اینک که حسین زمان خمینی بت شکن شما را به یاری فرا می خواند به ندای او پاسخ دهید و به یاریش بشتابید و به سوی جبهه ها حرکت کنید که اسلام عزیز احتیاج به جانبازی شما دارد.


به امید پیروزی لشکریان اسلام

زندگی و وصیت نامه شهید اسداله یزدان پرست

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه

خلاصه ای از زندگینامه برادر شهید اسداله یزدان پرست
برادر شهید در سال 1343 درخانواده ای فقیر در روستای خشت از توابع کازرون دیده به جهان گشود. شهید نقش بسیار مؤثری در بیدارسازی مردم جهت مقابله با رژیم شاهنشاهی داشت و همیشه درتمام راهپیمائی ها پیش قدم بود و با اخلاق حسنه ای که داشت دیگران را جذب می نمود و علاقه وافری به امام امت و خمینی کبیر داشت . با شروع جنگ با عشق و علاقه ای که به جهاد در راه خداوند متعال داشت و همیشه امیدش این بود که به وصال حق تعالی برسد به جبهه جنوب منطقه رقابیه اعزام شد و بالاخره درتاریخ 14/7/61 درحمله مسلم بن عقیل به درجه رفیع شهادت نائل گردید.


فرازهایی از وصیت نامه برادر شهید اسد اله یزدان پرست

پدر ومادر عزیزم ، می دانم که مرگ من کمی برایتان گران تمام می شود و چون طبیعی است که اگر کسی از افراد خانواده بخواهد به دلیلی خانواده را ترک نماید مشکل است ولی باید تحمل کرد. پدر ومادر عزیزم پس از مرگ من برایم گریه نکنید که در راه پر افتخاری جان خود را فدا کرده ام ، فرض کنید عروسی پسرتان است و بدان که هیچ عروسی بهتر از این نیست که در راه خدا کشته شوم. ازشما می خواهم مرا حلال کنید


زندگی و وصیت نامه شهید منصور رئوفی

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه

خلاصه ای از زندگینامه برادر شهید منصور رئوفی
برادر شهید منصور رئوفی در بهار سال 1346 در خانواده ای فقیر اما مذهبی و متدین و با عصمت و طهارت به دنیا آمد. شهید قلبی مهربان و رئوف داشت .درنماز جماعت و دعای توسل و کمیل شرکت فعالانه ای داشت . شهید برای مقابله با روبه صفتان عازم جبهه حق علیه باطل شد و در عملیات والفجر 2 شرکت کرد و براثر اصابت ترکش به بدن نازنینش گل همیشه خوش بوی امت اسلام پرپر شد و به آرزوی دیرینه اش رسید و به درجه رفیع شهادت نائل گشت.


فرازهایی از وصیت نامه برادر شهید منصور رئوفی
جوانان نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد و مبادا درحال بی تفاوتی بمیرید و از رفتن فرزندان و برادرانتان به جبهه ها جلوگیری کنید که فردای قیامت در محضر خدا نمی توانید جواب زینب (س) را بدهید که تحمل 72 شهید را در صحرای کربلا نمود. مادران شهید شما باید موقعی که فرزندانتان را به جبهه می فرستید سربه سجده بگذارید و بگویید خدایا این فرزند را در راه تو به جبهه می فرستم تا دشمن دین تو را از بین ببرد و موقعی که شهید می شود بگویید خدایا این فرزند را به جبهه فرستادم که در راه دین تو جهاد کند و حالا که شهید از من قبول کن.
امت شهید پرور کازرون استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید تا هرگز دشمنان اسلام و شیاطین نتوانند بین شما تفرقه بیندازند.


زندگی و وصیت نامه شهید اسماعیل کرمی

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه

خلاصه ای از زندگینامه برادر شهید اسماعیل کرمی
شهید در سال 1340 در روستای ناصرآباد واقع در 7 کیلومتری کازرون دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را تا پنجم ابتدایی ادامه داد و سپس مشغول کشاورزی گردید . اسماعیل از همان کودکی دارای خصوصیات اخلاقی جالبی بود، با دوستان بسیار صمیمی و خوش برخورد ، فردی زرنگ و باهوش بود. وی در تاریخ 15/12/59 به خدمت سربازی اعزام شد و پس از سه ماه آموزش به جبهه اعزام شد . شهید قبل از حمله رمضان به مرخصی آمده بود از تمام خانواده خود خداحافظی کرده و به میدان جنگ بازگشت و پس از ماه ها مبارزه افتخار آمیز سرانجام در تاریخ 3/5/61 در جبهه خرمشهر با اصابت ترکش خمپاره به قلب نازنینش به آرزوی دیرینه خود که همان شهادت در راه خدا بود نائل آمد.


فرازهایی از وصیت نامه برادر شهید اسماعیل کرمی

پدر و مادر گرامیم من یک خواهش از شما دارم امید است که ازمن بپذیرید، خواهشم این است که برایم گریه و زاری نکنید. استقامت کنید و لبخند افتخار آمیز به لب آورید و شکر خدا و دعای طول عمر امام کنید تا در پیشگاه خدای تبارک و تعالی، اجر بیشتری نصیب شما گردد، پدر جان خودت را برای کربلا آماده کن، انشا الله بزودی کربلا آزاد می شود و تمام عاشقان حسین آزادانه می توانند از نزدیک قبر آن شهید تاریخ را در آغوش بگیرند