سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲، ۰۱:۲۸ ب.ظ

زیباترین حرکت ورزشی

 شهدا شهدای ایرانی شهدای دفاع مقدس خاطرات متفرقه عارفانه

                مردی نبود فتاده را پای زدن             گر دست فتاده ای بگیری، مردی

 

آخر هم نگذاشت ماجرا را تعریف کند! روز بعد همان آقا را دیدم و گفتم: اگه میشه قضیه رو تعریف کن...

او هم نگاهی به من کرد، نفس عمیقی کشید و گفت: آن سال من در نیمه نهایی حریف ابراهیم شدم. اما یکی از پاهایم آسیب دید.

به ابراهیم که تا آن موقع نمی شناختمش گفتم: رفیق! این پای من آسیب دیده،هوای ما رو داشته باش.

ابراهیم هم گفت:باشه داداش،چشم.

بازی های ابراهیم رو دیده بودم،توی کشتی استاد بود، با اینکه شگرد ابراهیم، فن هایی بود که روی پا میزد،اما اصلا به پای من نزدیک نشد!!!!

ولی من با کمال نامردی یه خاک ازش گرفتم و تو اون بازی برنده شدم و به فینال رفتم.

ابراهیم با اینکه می تونست منو شکست بده ولی این کارو نکرد.

البته فکر کنم ابرهیم از قصد گذاشت من برنده بشم! از شکست خودش هم ناراحت نبود،چون قهرمانی برای او یه معنای دیگه ای داشت.

خوشحالی من بیشتر از این بود که حریف فینال من،بچه محل خودم بود، فکر می کردم همه مرام و معرفت داش ابراهیم رو دارن.

اما با اینکه از قبل مسابقه به دوستم گفتم پام آسیب دیده و مراعات حال من رو کن،اما دقیقا با اولین حرکت،همان پای آسیب دیده من رو گرفت و من ضربه فنی شدم. آن سال من دوم شدم و اباهیم سوم شد ولی شک نداشتم قهرمانی حق ابراهیم بود. خلاصه از آن روز تا حالا با ابراهیم رفیقم و چیز های عجیبی هم از او دیدم وخدا رو شکر می کنم خدا همچنین رفیقی نصیبم کرده....

حسین الله کرم

             با صبا در چمن لاله،سحر می گفتم           شهیدان که اند؟ این همه خونین کفنان!!!

برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم

#ابراهیم هادی


نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی