سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲، ۰۲:۰۱ ب.ظ

۱۸ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

زندگی و وصیت نامه شهید عباس بینا

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه


نام و نام خانوادگی : عباس بینا                    نام پدر : محمدرضا
  محل شهادت:شلمچه                 دانش آموز کلاس : دوم         دوره : راهنمایی           رشته : -              تاریخ تولد : 1/7/1347                   تاریخ شهادت : 4/10/1365
چکیده ای از زندگی نامه شهید
عباس درخانواده ای مذهبی متولد شد ، می گویند پنج ماهه و در قنداق بود که بدون هیچ دلیلی و تنها با شنیدن روضه ی شهدای کربلا و به ویژه حضرت عباس (ع) اشک از چشمانش جاری می شده است . دوران دبستان و راهنمایی را با نمرات خوب سپری کرد و با وجود سن کم تلاش زایدالوصفی برای اعزام به جبهه از خود نشان می داد. به محض رسیدن به سن قانونی عزم سفر کرد هر بار قبل از آمدن به مرخصی بین 3 تا 6 ماه در جبهه می ماند. دلاوری ها و رشادت هایش زبانزد دوستانش بود و به درستی به او لقب عباس علمدار داده بودند . در اوج ناراحتی ها با این شعر آرام می گرفت به روی سینه و پشت پستچی، نوشته یا زیارت یا شهادت ، درکارهای خانه کمک می کرد و بعضی روزها مسئولیت پدر را در مغازه برعهده می گرفت. عباس بزرگ شده ی مادری بود که با وضو شیر می داد. خود لباس رزم برتن او می پوشاند. برای شهادت فرزند اشتیاق عجیبی داشت و در نیایش های خود با خدا شکوه می کرد که چرا فرزندانش را از او خریداری نمی کند. با شنیدن خبر شهادت فرزند نیز به ادعاهای خود جامه عمل پوشاند و خاشعانه سجده شکر به جا آورد.
برگزیده ای از فعالیت های مذهبی، علمی، هنری و ورزشی شهید
عباس پای ثابت مجالس عزاداری ماه محرم بود و عاشق روضه ی حضرت عباس (ع) ازیک طرف عبادت و تقوا و از طرف دیگر شجاعت و پاکیزگیش برای همرزمان الگو بود. در پاسخ خانواده که از غیبت های شبانه اش گلایه داشتند می گفت شب ها در مسجد پینگ پنگ بازی می کنیم و ازنگهبانی های طولانی در سطح شهر سخنی به میان نمی آورد. در کودکی بانذر حضرت اباالفضل از بند بیماری سختی جسته بود و این دین را تا پای جان درذهن زنده نگه داشت ، قبل از عملیاتی که منجر به شهادتش شد به یکی از دوستان هدیه ای داده شهادتش را پیش بینی کرد . زندگی و مرگش به شهادت آنان که می شناختندش، پاک و عاشقانه بود.
فرازی از وصیت نامه شهید
امام را تنها نگذارید و گوش به فرمان پیامبر گونه اش باشید. برادران ! از جبهه ها خسته نشوید و دین خدا را با خون خویش یاری کنید که وعده ی خداوند حق است . این جا در جبهه  می شود خدا را دید. شب های عملیات، بچه ها همدیگر را درآغوش می گیرند و برای آخرین بار با هم عهد می بندند. پدر و مادر بزرگوارم! اگر نتوانستم زحمات شما را جبران کنم ببخشید و حلالم کنید. از خواهرانم می خواهم که حجابشان را در همه حال و همه جا رعایت کنند تا لرزه بر اندام دشمن باشد.

زندگی و وصیت نامه شهید عبدالحمید بازیار

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه

نام و نام خانوادگی : عبدالحمید بازیار       نام پدر :محمد       محل شهادت:شلمچه                 دانش آموز کلاس : اول      دوره : متوسطه   رشته : نظری              تاریخ تولد : 1/1/1349                   تاریخ شهادت : 19/1/1366
چکیده ای از زندگی نامه شهید
عبدالحمید در خانواده ای مذهبی و در دامان پدری که قاری قرآن بود، پرورش یافت. از کودکی به مجالس مذهبی علاقه نشان می داد و نبوغ و استعدادش در مدرسه، مورد توجه بود. در اولین فرصت و با شروع عملیات والفجر 8 پس از بارها مراجعه به بسیج جهت اعزام به جبهه، سرانجام به آرزویش رسید مداهی پادگان آموزشی امام علی (ع) شیراز شد. در خط مقدم خرمشهر ازناحیه ی دست و پا مجروح شد و پس از بهبودی از بیمارستان ذوب آهن اصفهان به زادگاهش بازگشت .شور وصال ازاین زمان به بعد از او یک زاهد بیقرار ساخت که راز و نیازها و نماز شبش، خانواده را به شدت تحت تأثیر قرار می داد، سرانجام عبدالحمید در کربلای 8 آسمانی شد. و مطابق وصیتش، جسد پاکش درکنار دوست همواره همراهش، شهید حمید وحیدی درخاک، آرام گرفت.
برگزیده ای از فعالیت های مذهبی، علمی، هنری و ورزشی شهید
عبدالحمید با وجود سن کم در راهپیمایی های انقلاب حضور داشت . درانجمن اسلامی و کلاس های مذهبی و هنری که در مسجد برگزار می شد، فعالانه شرکت می جست. در بر پایی مراسم به مناسبت های مختلف و اجرای برنامه های هنری مستعد بود و با راه اندازی گروه نمایشی در مدرسه و روستا و اجرای نمایش های تأثیرگذار، دین خود را به انقلاب اسلام ادا می کرد. در جبهه با تمام وجود، عقب ماندگی های درسی خود را جبران می نمود و در بازگشت ازجبهه، بنای مطالعه کتب مذهبی و هدایت افراد به سمت نوشته های شهیدان، دستغیب و مطهری را می گذاشت و سرانجام نیز نقش اول را در صحنه واقعی نبرد نور و ظلمت درکمال هنرمندی بازی کرد و مورد تشویق عرشیان قرار گرفت.
فرازی از وصیت نامه شهید
پدر و مادرم! اگر شهید شدم زیاد برایم گریه نکنید تا خاری به چشم یاوه گویان و دشمنان اسلام و مسلمین باشید. از برادرانم می خواهم که نگذارند اسلحه من بر زمین بماند. و تو ای خواهرم! حجابت را رعایت کن که هر ضربه ای که دشمنان اسلام تا کنون خورده اند از فرزندانی بوده که در دامان زنان راستین بزرگ شده و درکنار آنها پرورش یافته اند. همیشه به یادداشته باشید که به قول امام عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید. ای امت حزب الله! لحظه ای مرگ را فراموش نکنید که اگر از یاد مرگ غافل شدید به فکر مقام های مادی و دنیوی خواهید افتاد و غرق خواهید گشت.


زندگی و وصیت نامه شهید عباس دستمزد

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه


نام و نام خانوادگی : عباس دستمزد                    نام پدر :حسین
  محل شهادت: آبادان            دانش آموز کلاس :سوم           دوره :راهنمایی         رشته : -              تاریخ تولد : 20/9/1341                   تاریخ شهادت : 5/ 7/1360
چکیده ای از زندگی نامه شهید
عباس در آذرماه سالی چشم گشود که سایر سربازان امام (ره) نیز به فرمایش خود ایشان در گاهواره بودند. پس از پایان تحصیلات راهنمایی به دلیل علاقه خاصی که به اشتغال داشت مدرسه را ترک کرد و درحالی که در رنج از دست دادن مادر، را به دوش می کشید، نزد دایی خود به نقاشی اتومبیل روی آورد. ازکودکی با مسجد و منبر مأنوس شد و در شبهای قدر قبل از انقلاب نیز به راز و نیاز در مسجد صاحب الزمان می پرداخت و اولین شهید پایگاه مقاومت همان مسجد شد . در تابستان 60 موفق شد رضایت خانواده را برای حضور در جبهه جلب کند . دراولین حضورش در جبهه ی آبادان ماهشهر زخم ترکش را به جان پذیرفت  . پس از بهبودی و انتشار خبر شهادت دولت مردان در سال60 و با این اعتقاد که انتقام آنان را باید در جبهه ها گرفت دوباره راهی شد و درعملیات ثامن الائمه و درحالی که پیروزی های ابتدایی عملیات را با هم رزمان خود جشن گرفته بود دعوت حق را لبیک گفت.
برگزیده ای از فعالیت های علمی ، مذهبی، هنری و ورزشی شهید
عباس، مخلص وفادار اهل بیت (ع) بود و اشتیاق خود را به پیروی از سیره آنان با شرکت فعال در مجالس مذهبی و به ویژه عزاداری سالار شهیدان نشان می داد. در راهپیمایی های انقلاب، از جان مایه می گذاشت و جزء اولین نفراتی بود که با نصب پرچم سیاه برفراز خانه، حمایت و تمکین خود را نسبت به فتاوی امام (ره)  به منصه ی ظهور رساندند. پرچمی که نیمه شب با محاصره منزل توسط مأمورین حکومتی پایین کشیده شد. عباس درجریان تلاش برای ساخت نارنجک های دستی با استفاده از قوطی های آهک دستگیر شد اما برخلاف دوست همیشه همراهش، شهید قاسم خرمایی که به زندان افتاد موفق به فرار شد از عباس بیش از یک صد جلد کتاب های مذهبی و نیز مقام های ممتاز در ورزش وزنه برداری به جا مانده است.
فرازی از وصیت نامه شهید
اگر با خون من دین محمد پا برجا می ماند پس بگذار گلوله ها بر بدنم ببارند. توصیه این امر این است که وحدت اسلامی خود را حفظ کنید و به شایعه ها گوش ندهید که شیطان هرلحظه درصدد این است که انسان را به گمراهی بکشاند. توصیه ام به پدر ، برادر و خواهرم این است که انشاء الله از نبودن من هیچ احساس ناراحتی نکنید و دربرابر این امتحان الهی پیروز و سربلند باشید، زیرا حسین بن علی (ع) فرزندانی همچون علی اکبر و طفلی چون علی اصغر درراه هدفش به میدان فرستاد.

زندگی و وصیت نامه شهید عبدالرسول رضوی

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه


نام و نام خانوادگی : عبدالرسول رضوی          نام پدر : عباس علی      محل شهادت: دهلاویه           دانش آموز کلاس :سوم            دوره :هنرستان        رشته : حسابداری             
تاریخ تولد : 20/8/1341                   تاریخ شهادت : 19/ 8/1360
چکیده ای از زندگی نامه شهید
عبدالرسول درخانواده ای مذهبی و بسیار تنگدست به دنیا آمد که از شدت مناعت طبع ، در نگاه سایرین خانواده ای مرفه جلوه می کردند. 7 ساله بود که از محبت مادر محروم گشت و این محرومیت چنان بر روحیه لطیفش اثر گذاشت که همواره نسبت به کودکان بی مادر، توجه و کرامتی خاص نشان می داد. عضویت در انجمن اسلامی مدرسه، مهمترین فراز زندگی او بود، چرا که شخصیتش را تمام و کمال در راستای مکتب و تفکر مکتبی جهت دهی کرد. اولین بار به عنوان تیربارچی درعملیات مهدی درمنطقه سوسنگرد شرکت کرد و با مجروحیتی سطحی به کازرون برگشت. اما فقدان دوستانی چون شهید دیده ور و وحید بنیادی، او را در پیمودن راه، مصمم تر ساخت. راهی که به جبهه دهلاویه و پذیرایی از ترکش خمپاره منتهی شد و خاطره ی عجیبی را از شهادت او دوست هم رزمش ابراهیم باستان برجا گذاشت.
برگزیده ای از فعالیت های مذهبی، علمی ، هنری و ورزشی شهید
شخصیت واقعی عبدالرسول درانقلاب شکل گرفت. بی وقفه درجریانات سیاسی شرکت می جست و دراوج گسیختگی های سیاسی، یک لحظه از خط و راه امام منحرف نشد. دنیا را به یک باره طلاق گفت و چنان به بذل جان درراه مکتب حریص گشت که شکست و پیروزی برایش بی معنا شد. مرد عمل بود و به شدت از شعار وریا، گریزان ، برای انجام سخت ترین کارها مردانه پیشقدم می شد وهرگز دیده نشد که در بحرانی ترین شرایط، حقیقت را به پای مصلحت قربانی کند. عاشق دعا و مناجات بود و همواره برعمل کردن به مضامین دعاها تأکید داشت. لحظاتی قبل از شهادت با پیش بینی سرنوشت خود، از دوستان خواست تا از او و ابراهیم عکس یادگاری بگیرند. همان عکسی که برای همیشه درذهن هم رزمانش ماندگار شد.
فرازی از وصیت نامه شهید
ای خدا که عشقم، امیدم، ایمانم، جهادم، خونم، جسمم ، زندگیم و بالاخره تک تک سلول های بدنم ، تو هستی، بدان که فقط برای رضای تو به جبهه حق و باطل آمده ام و دراین راه حاضرم هزاران بار زنده شوم و دوباره بمیرم. از شما امت حزب الله می خواهم که هیچ گاه خدا را فراموش نکنید. و همواره در یادگیری اصول و احکام اسلامی کوششی کنید و برای پیروزی اسلام و مسلمین برکفر وکفار و نیز تعجیل درفرج حضرت ولی عصر دعا نمائید.

گمشده انسان ها

 شهدا متن ادبی درباره شهدا عارفانه

ای انسان چه می جویی؟

چه چیز تو را این چنین پریشان کرده؟

مگر چه را گم کرده ای؟

این همه عشق را ارزانی چه کرده ای؟

 ندای فاین تذهبون شهدا را نشنیده ای که میگویند: گمشده ی تو درون توست. چون خودت را گم کرده ای بیهوده هفت آسمان را می شکافی که گمشده ات را بیابی

دست به انکار خدا زده ای و به چوبه ی دارش برده ای و با تمام امکانات ضدش تبلیغ می کنی چون خودت را نشناختی. در توهمی که انسان این آیینه ی اسماء الهی حیوانی بیش نیست که با دست جبار طبیعت تکامل یافته و با هراس و ترس و  وحشت گمشده ی خویش را درون اتم می جوید...

 فاین تذهبون؟ 

به تعریف استاد عزیز تو به یک لیوان بسیار می اندیشی اما به خودت هرگز...

ره آسمان درونست پر عشق را بجنبان              پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند

 

روزی که حضرت عزراییل چند مشت گل خشکیده ی بدبو را به اکراه زمین بالا برد و دست تدبیر احسن الخالقین شروع به ساختن این گل بد بو کرد....

نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود           زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت

 

بعد از این همه عبادت بی عشق مخلوقات دیگر بود که :

جلوه ای کرد رخش دید ملک عشق نداشت              عین آتش شد از این غیرت و بر‌ آدم زد

آنجا بود که فصل آدم و آدمی زاد عشق قرار گرفت..

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز        کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

حال در این بهبوهه ی توهمات و خیالات شهید آوینی چه زیبا گفت که: چه کسی را میشناسی بهتر از شهدای ما که جا پای اصحاب تاریخی امام حسین گذاشته  باشد ....

 

زندگی و وصیت نامه شهید عبدالنبی حبیبی

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه

نام و نام خانوادگی : عبدالنبی حبیبی                    نام پدر : رمضان
  محل شهادت: اروندرود             دانش آموز کلاس :چهارم           دوره : متوسطه                      تاریخ تولد : 16/3/1346                   تاریخ شهادت : 21/ 11/1364

چکیده ای از زندگی نامه شهید
عبدالنبی از ابتدای تولد، چهره ای محبوب و نورانی داشت و نوزادی صبور و آرام بود. درکودکی با شرکت درمساجد و مراسم عزاداری اهل بیت (ع) محبت این خاندان فیاض را در دل خود نهادینه کرد. با تشویق و پشتیبانی خانواده در راهپیمایی ها و شعارنویسی علیه رژیم پهلوی شرکت می جست و با پیوستن به حزب جمهوری اسلامی، عمده ی فعالیت های خود را درآن متمرکز کرد. اخلاص فراوان وصفای باطنش، همه را تحت تأثیر قرار می داد و در توسعه ی مهارت های فردی و بینش مذهبی و سیاسی خود، لحظه ای آرام و قرار نداشت. سکان داران یگان دریایی لشکر المهدی و شکارچیان تانک که درعملیات های بدر و والفجر با او هم رزم بوده اند  . هرگز رشادت هایش را ازیاد نخواهند برد. گلوله ی آرپی جی دشمن، نامه رسان عشقش شد و قایق عاشورا مرکب سفرش به عرش معبود، تا آن همه ناله ها  و زاری هایش درشب قبل از عملیات و هنگامی که با آن صدای ملکوتی برای رزمندگان دعای توسل می خواند مقبول درگاه افتاده باشد.
برگزیده ای از فعالیت های مذهبی، علمی، هنری و ورزشی
عبدالنبی درکودکی به یادگیری قرائت قرآن پرداخت و دراین مسیر، چنان پیشرفت کرد که بارها درمسابقات مختلف موفقیت های متعددی کسب نمود. برای ارتقاء بینش سیاسی و عقیدتی خود و سایرین ازتمام فرصت ها و امکانات حزب بهره می گرفت ودراین راه، یاور همیشه همراه شهیدان کارگریان، خداپرست، نجیبی  وصفی اللهی بود . در ورزش کاراته وجود و یکی از بهترین ها بود و با این همه ازشدت خلوص و بی ریایی، بسیاری از دوستان نزدیک خود را نیز بی خبر گذاشته بود عقب ماندگی های درسیش را هنگام حضور در جبهه ها به سرعت جبران می کرد و در درس رزم، نخستین همگان را بر می انگیخت  ، شهادتش برروی آب و درحال پیشروی به سمت مواضع دشمن، آن همه بی قراری را یک جا به آرامش رساند.
فرازی از وصیت نامه شهید
اکنون که قلم در دست گرفته، مشغول نوشتن وصیت نامه ام هستم، درفکرم که چگونه سختی را بر روی کاغذ بیاورم که مسئولیت آخرین باشد. ای مردم! تاریخ نشان می دهد کسانی که برمبنای باور به معاد بوده، همواره انسان های موفق وخوشبختی بوده اد و شادی واقعی را حس کرده اند. مادرجان! شاید محبت تو به من حجابی برایت شودف اما بدان که فرزندت خوشبخت شده است از برادرانم می خواهم که مرا که همانا راه امام و حزب الله است ادامه دهید و درزندگی دوستانی انتخاب کنید که شما را به راه خدا بخوانند. خواهرانم ، حجاب را که حافظ خون من است حفظ کنید و مطالعه کتب سیاسی و اسلامی و شرکت در نماز جمعه شرکت کنید.

زندگی و وصیت نامه شهید علی اضفر اژدها کش

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه

نام و نام خانوادگی : علی اصغر اژدهاکش        نام پدر : کیکاووس  محل شهادت:خرمال
دانش آموز کلاس :اول           دوره : متوسطه            رشته : عمومی
تاریخ تولد : 1/1/1351                   تاریخ شهادت : 30/12/1366

چکیده ای اززندگی نامه شهید
خداوند علی اصغر را درشب شهادت حضلرت ابا عبدالله (ع) به خانواده ای متدین بخشید که همواره درخط امام و ولایت بودند. اخلاق نیکو، صله ی رحم، احترام به سالمندان و استعداد بر تر در زمینه های تحصیلات، مهم ترین خصوصیت دوران کودکیش بود. گروهک های ضد انقلاب را افراد فاقد وجاهتی می دانست که باید به زودی رخت از مملکت اسلام بربندند. دراولین حضورش درجبهه به منطقه ی فاو و سپس به شمال غرب، اعزام شد و درحالیکه همرزمانش را به پیشروی تشویق می کرد و خود با شلیک تیربار به سمت مواضع دشمن درحرکت بود، با ترکش گلوله توپ دیدار معبود شتافت.
برگزیده ای از فعالیت های مذهبی، علمی ، هنری و ورزشی شهید
علی اصغر درتحصیلات خود همواره موفقیت های درخشانی داشت و با وجود سن کم درکارهای خیر پیش قدم بود. در پایگاه های مقاومت به نگهبانی می پرداخت و درعرصه هنر و فرهنگ، استعدادهای متنوعی ازخود نشان می داد تا جایی که درطول عمر کوتاه خود، آثاری درزمینه هنرهای دستی از قبیل قاب عکس تعمیر و ساخت اسلحه های شکاری، ساختن هواپیمای جنگی با چوب و نیز مقاله نویسی، انشا ادبی و حتی شعر ازخود برجای گذاشت. اغلب اوقات فراغت خود را به کوهنوردی ،شنا و تیراندازی می گذرانید و معتقد بود برای یک نظامی، ورزیدگی اندام و توان جسمی در درجه اول اهمیت قرار دارد.
فرازی از وصیت نامه شهید
باید بکشیم و کشته شویم تا آخرین نفس . تا این خونها روزی سیلی بنیان کن شود و سردمداران کفر و نفاق را درخود غرق کند. اگر شهید شوم ، دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تا مردم بدانند که چیزی با خود از این دنیا نبرده ام . چشمانم را نیز باز بگذارید تا بدانند، انی راه را با آگاهی کامل انتخاب کردم. ای دوستان عزیز! تقوای الهی پیشه کنید که توشه آخرت، تنها با اعمال خیر و تقوا میسر است . از شما تقاضا می کنم که خبر پیروزی نهایی رزمندگان اسلام را با صدای دلنشین موذنی خوش صوت، برفراز قبرم به اطلاع من برسانید.

زندگی و وصیت نامه شهید علیرضا بهبهانی نژاد

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه

نام و نام خانوادگی : علی رضا بهبهانی نژاد                    نام پدر : کرامت الله
  محل شهادت:شرق دجله           دانش آموز کلاس :اول-طلبه مکتب زهرا(ص)           دوره : متوسطه       رشته : عمومی   تاریخ تولد : 1/9/1345     تاریخ شهادت : 25/12/1363

چکیده ای از زندگی نامه شهید
مادر برای امام حسین و مادر بزرگ برای امام رضا(ع) نذر کردند تا علی رضا به دنیا آمد. قرار بود هم نام یکی وخدمت گزار دیگری باشد و خداوند هردو را پذیرفت و علی رضا را در شب میلاد امیر مؤمنان به خانواده اش بخشید. در دبستان شاگرد ممتاز بود و همزمان با آغاز دوره ی راهنمایی درفعالیت های انقلاب شرکت جست و دراین راستا بیشترین انرژی خود را در انجمن های اسلامی متمرکز کرد. گاه به نرمی و گاه چون شیری غران با دشمنان انقلاب رفتار می کرد. با اولین حضورش در جبهه به دلیل سن کم به کازرون بازگشت داده شد. بعدها در عملیات والفجر 2 به اشتباه خبر شهادتش را آوردند اما چند روز بعد تلفن کرد و گفت «شهادت لیاقت می خواهد » به عنوان پاسدار وظیفه و درآخرین و داع خود با خانواده چند بار به سمت مادر برگشت و تأکید کرد که حلالش کند و گردن او را ببوسد. علی رضا مفقودالاثر شد تا تمام شانه های تولد و مرگش درست از آب درآمده باشد هرچند بعدها در عملیات تفحص، جسم پاکش را به خاک تقدیم کردند.
برگزیده ای از فعالیت های علمی، مذهبی، هنری و ورزشی شهید
علی رضا دانش آموزی مستعد بود. با این حال به مکتب زهرا (س) رفت و در مدت کوتاهی به عنوان یکی از طلبه های ممتاز آیت الله ایمانی شناخته شد. دائم الوضو بود و در زمان مرخصی و حضورش در زادگاه برای بازگشت به سنگر لحظه ای آرام و قرار نداشت . با وجود تحمل مرارت های فراوان، هرگز لب به شکوه نمی گشود و اصرار داشت که برای برادر و خواهرش نمونه بارز صبر و شکیبایی باشد. خاطرات شیرین و عجیب کودکی تا نوجوانیش هنوز ذهن خواهر و برادر را سرشار از لطف نگاه داشته است . از ماجرای «قند شکن و سرشکسته» تا رویای صادقه ی مادر مبنی برانتخاب ولی رضا به عنوان نگاهبان مرقد مطهر ابا عبدالله (ع).
فرازی از وصیت نامه شهید
وصیت من به شما، وصیت همه شهیدان است . امام را تنها نگذارید که این انقلاب با دسیسه های غیراسلامی آسیب پذیر گردد. مادر صحنه ی جهاد اصغر و ملت در صحنه ی جهاد اکبر باید بجنگیم تا به ندای حسین زمان لبیک گفته باشیم. مادرجان دلم نمی خواهد در شهادت من زاری کنی، چرا که گریه برای شهید معنا ندارد. تنها بگو « اللهم تقبل منی هذاالقربان » از پدران شهدا نیز می خواهم که باز هم بچه هایشان را به جبهه ها بفرستند.

زندگی و وصیت نامه شهید علی نقی ابونصری

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه

نام و نام خانوادگی : علی نقی ابونصری     نام پدر : عبدالرحیم       محل شهادت:خرمشهر
دانش آموز کلاس :سوم           دوره : متوسطه             رشته : اقتصاد
تاریخ تولد : 1/2/1342                   تاریخ شهادت : 22/4/1361

چکیده ای از زندگی نامه شهید
علی نقی در روستای گرگنا و درخانواده ای ضعیف متولد شد. مهربانی، سربه زیری و نجابت از مهم ترین خصوصیات او به شمار می رفت. هرگز کسی را نرنجانید و دربه جا آوردن فرائض و پای بندی به اصول و احکام دین، کم نداشت. دردامان پدر ومادری ساده دل و بی ریا بزرگ شد که وقتی از خواب هایش در مورد علی نقی سخن می گویند، یک دنیا سادگی و بی آلایشی درگفته هایشان موج می زند.
برگزیده ای از فعالیت های مذهبی، علمی، هنری و ورزشی شهید
علی نقی شانزده ساله بود که به جبهه رفت. هرچند قبلاً رضایت پدر ومادر را جلب کرده بود، اما بدون خداحافظی و بی خبر رفت. شاید گمان نمی کرد که تنها پس از دوازده روز حضور درکلاس عشق، ره صدساله را یک شبه طی کند و به این زودی ها از پروردگار نمره قبولی گرفته و شهادت را درآغوش بگیرد، پدرش می گوید : یک روز برای انجام کارهای منزل به کازرون رفت و دیگر هرگز برنگشت، نه حرفی، نه وصیتی و نه در خواستی!!
فرازی از وصیت نامه شهید
علی نقی آن قدر زود آسمانی شد که فرصت نیافت وصیتی بنگارد. اما درمتن نامه ای که ازا و برجای مانده این جملات به چشم می خورد. (برادرانم! من می روم تا دنیا بداند که انسانی از پدر و مادر و زندگی به خاطر قرآن جداشد و به سوی جبهه رفت. تو ای خواهرم ! حجاب خود را حفظ کن که این حجاب، منافقین را به لرزه در می آورد و زینب گونه باش.


زندگی و وصیت نامه شهید علیرضا اسدزاده

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه

نام و نام خانوادگی : علیرضا اسدزاده         نام پدر : اسدالله     محل شهادت: شلمچه
دانش آموز کلاس : چهارم           دوره : متوسطه             رشته : تجربی
تاریخ تولد : 25/6/1347                   تاریخ شهادت : 4/10/1365

چکیده ای از زندگی نامه شهید
علیرضا در یک خانواده ی کاملاً مذهبی به دنیا آمد. خاطرات کودکیش درذهن دبستان حسام الدینی نقش بست و از همان ابتدا به مسجد ، قرآن و جلسات عزاداری سالار شهیدان، خو گرفت. با وجود سن کم از مداحان اهل بیت بود و از هر فرصتی برای اثبات ارادتش به این خاندان مطهر، بهره می گرفت. شهادت برادرش علی اکبر، انگیزه ای رابرای حضور در جبهه دو چندان کرد. پس از گذراندن دوره آموزشی در جبهه جنوب حضور یافت و درعملیات فاو شرکت کرد. سومین اعزامش به جبهه جنوب و لشکر المهدی با عملیات کربلای چهار همزمان شد و سرانجام در سومین شب زمستان 65 روحش به ملکوت اعلی پرکشید و جسم پاکش را نیز با خود با آسمان  ها برد تا خوابهایش تعبیری شیرین بیابد.
برگزیده ای ازفعالیت های مذهبی، علمی ، هنری و ورزشی شهید
هم درد بی درمان توئی، هم راز ناپنهان توئی                          هم آتش ، هم خرمنی، هم سوز درهجران توئی
علی رضا همواره دستی به قلم داشت و دل نوشته هایش را در قالب اشعاری ساده و سرشار ازخلوص و عشق در چارچوب دو بیتی قطعه و گاه رباعی یادداشت می کرد. بارها درعالم رویا نشانه هایی بی چون و چرا از شهادتش دیده و کیفیت آن را در دفترچه ی اشعارش توصیف کرده بود. ازسال آخر راهنمایی تا پایان تحصیلاتش در دبیرستان، همواره در مسابقات قرآن شرکت می کرد و موفقیت های بسیاری در سطح شهرستان و استان، به دست آورد چنان که در سال 1362 از طرف امور تربیتی به اردوی رامسر اعزام شد و سرانجام درکربلای چهار به برادر شهیدش علی اکبر پیوست.
فرازی از وصیت نامه شهید
ای کسانی که در فکر دنیا هستید و خون مردم را همچون زالو می مکید، اندکی تأمل کنید که فردا در برابر پیامبر و امامان و شهدا روسیاه نباشید. پدر چه کنم که عاشق خدا گشتم و دیگر نتوانستم تحمل کنم باقی ماندن دراین دنیا و زندان را که تو خود، زمینه ی عاشقی را در وجودم بنا نهادی. مادرجان ، تو خود می گفتی چه خوب است که انسان با عزت بمیرد و اکنون من با عزت می روم. خواهرانم! شما در شهادت علی اکبر به خوبی از امتحان بیرون آمدید. اکنون نیز چون کوه محکم، صبوری پیشه کنید. برادرم ! مهم ترین وصیت من به تو ادامه درس و تحصیل است که تنها راه شناخت خود وخدای خود ، علم است .