سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲، ۰۶:۰۹ ق.ظ

۳ مطلب با موضوع «شهدا :: متفرقه» ثبت شده است

ساسی مانکن جنتلمن

 شهدا متفرقه

واقعا که کشور عجیب و مسئولین عجیب و غریب تر داریم

بعد از این جریان اهنگ ساسی مانکن تو مدارس، بعضیا اومدن میگن این برای منحرف کردن افکار عمومی از مشکلات اقتصادیه...حقیقتا که این مسئولین ما تو منحرف کردن دکترا دارن ولی به نظر میاد که گه گاهی مثله همین مورد اهنگ نا مناسب تو مدارس خیلیش بر می گرده به بی خبری مسئولین فرهنگی و معضلاتی که وجود داره 

مثلا همین پارسال بود که حرف ناظم و تجاوز به دانش آموزان مطرح شد یا این اظهار نظر های سلبریتی های عزیز و یا همین اهنگ ساسی مانکن!!!

ما هم نباید فقط وزیر بدبخت آموزش و پرورش رو ببینیم! این بنده خدا نفر آخره

قدیم یه جمله ای نوشته بود رو آینه بغل ماشین ها؛ اجسام از آنچه شما می بینید به شما نزدیک ترند....اون چیزی که هر از چند گاهی میاد تو صفحه اول اینستاگرام و خبر درجه یک کشور میشه و رگ گردن خیلیا رو متورم میکنه، وقتی بیای کف جامعه می بینی اوضاع خیلی خراب تره 

فقط این یه نمود کوچکی از اون وضعیت فرهنگی ناجوره

خدا آخر و عاقبت همه رو ختم به خیر کنه

زیباترین حرکت ورزشی

 شهدا شهدای ایرانی شهدای دفاع مقدس خاطرات متفرقه عارفانه

                مردی نبود فتاده را پای زدن             گر دست فتاده ای بگیری، مردی

 

آخر هم نگذاشت ماجرا را تعریف کند! روز بعد همان آقا را دیدم و گفتم: اگه میشه قضیه رو تعریف کن...

او هم نگاهی به من کرد، نفس عمیقی کشید و گفت: آن سال من در نیمه نهایی حریف ابراهیم شدم. اما یکی از پاهایم آسیب دید.

به ابراهیم که تا آن موقع نمی شناختمش گفتم: رفیق! این پای من آسیب دیده،هوای ما رو داشته باش.

ابراهیم هم گفت:باشه داداش،چشم.

بازی های ابراهیم رو دیده بودم،توی کشتی استاد بود، با اینکه شگرد ابراهیم، فن هایی بود که روی پا میزد،اما اصلا به پای من نزدیک نشد!!!!

ولی من با کمال نامردی یه خاک ازش گرفتم و تو اون بازی برنده شدم و به فینال رفتم.

ابراهیم با اینکه می تونست منو شکست بده ولی این کارو نکرد.

البته فکر کنم ابرهیم از قصد گذاشت من برنده بشم! از شکست خودش هم ناراحت نبود،چون قهرمانی برای او یه معنای دیگه ای داشت.

خوشحالی من بیشتر از این بود که حریف فینال من،بچه محل خودم بود، فکر می کردم همه مرام و معرفت داش ابراهیم رو دارن.

اما با اینکه از قبل مسابقه به دوستم گفتم پام آسیب دیده و مراعات حال من رو کن،اما دقیقا با اولین حرکت،همان پای آسیب دیده من رو گرفت و من ضربه فنی شدم. آن سال من دوم شدم و اباهیم سوم شد ولی شک نداشتم قهرمانی حق ابراهیم بود. خلاصه از آن روز تا حالا با ابراهیم رفیقم و چیز های عجیبی هم از او دیدم وخدا رو شکر می کنم خدا همچنین رفیقی نصیبم کرده....

حسین الله کرم

             با صبا در چمن لاله،سحر می گفتم           شهیدان که اند؟ این همه خونین کفنان!!!

برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم

#ابراهیم هادی


کوچک ترین کار، بزرگترین انتخاب

 شهدا متفرقه عارفانه

هو الحق

 

از قدیم یادمه می گفتن که مرز خیر و شر ..خوبی و بدی ... از مو باریک تر و از شمشیر برنده تر است... ما هم پیش خودمون می گفتیم یعنی چه؟ مگه میشه غیر ممکنه همچین وسیله ای داشته باشیم و...

یه کمی که بزرگ تر شدیم بیشتر برامون گفتن که انسان در قیامت بر سر صراط عبور میکنه و اگه ظلمی کرده باشه و حق کسی رو زیر پا گذاشته باشه از بالا میفته به قعر جهنم... و اما هزاران مجهول دیگر

ولی این آخرش نبود و طی حرکت به سمت تکامل این سیر از جهل به علم از نقصان به کمال به یه سری حقایق دیگه ای رسیدیم..نمی دونم شاید باطن همه ی این قضایا یکی باشه و به تناسب فهم هر کسی متفاوت بشه..شایدم رفتیم جلوتر و دیدیم اصلا بر عکس اومدیم ولی اون چیزی که برای همه ی ما و خدامون کافیه دلیل و حجت برای تک تک کارامونه....ان شاءالله مصداق این آیه شریفه نشیم که کیف یهدی الله قوما کفروا بعد ایمانهم و شهدوا ان الرسول حق و جاءتهم البینات و الله لا یهدی القوم الظالمین...مهم اینه که ما وقتی چیزی برامون اثبات شد دیگه خلاف اون واقعیت عمل نکنیم

تو این لحظه در این مسیر طولانی بر این باورم که صراط چیزی نیست مگر تشخیص این که هر لحظه ما بین دو انتخاب هستیم انتخابی که منتهی می شود به حسین و بیراهه ای که به یزیدیان می رسد وقتی جهت حسین شد کوچک ترین کار در هر لحظه بزرگ ترین انتخاب ما  می شود و این سقوط یا صعود به بی نهایت و این هر لحظه، تا مرگ ادامه دارد

 

                       اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا