چهارشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۱:۳۸ ق.ظ

۲۲۸ مطلب توسط «مدافع حرم» ثبت شده است

نغمه های دل

 شهید محمد مسرور دست نوشته

متن زیر؛دست نوشته شهید محمد مسرور در تاریخ 86/10/23 می باشد:

امروز دوباره حال و هوای جبهه ها بر دل من طنین انداز شده.آه صداهای خمپاره ها به گوش می رسد.آه این دل طاقت ماندن در این دنیا را ندارد،چه کنم که دیگر این ناله های درون دل آرام گیرد؟

خداوندا!

امروز آمده ام معامله کنم.معامله ای که خون خرید و فروش می شود.آری بهای بهشت خون است.

خداوندا!

نمی دانم برای آخرت چه اندوخته ام.آری تو خود بهتر می دانی در نامه اعمال من چیزی جز گناه و معصیت نیست.حالا مانده ام چطور این همه گناهان را از نامه ی عملم محو کنم.

رجوع کردم به قرآن ؛صدایی شنیدم که می گفت بیا من خریدارم.بیا و فدایی من شو و سعادت را برای خود بخر.آری سعادت در این دنیا و آن دنیا چیزی جز شهادت نیست.

چه بگویم.خدایا! این مرغ دل هوای پرواز کردن دارد.آری مرغی که چند روزی در قفس زندانی شده و نمی تواند به دیار خود برگردد.آری خداوندا! تو بیا با شهادت من،این مرغ بی قرار را از قفس آزاد کن که فقط تو می توانی به داد من برسی.

آری!می دانم تو می گویی هنوز پخته نشدی،خامی .هنوز شایسته ی این مقام نیستی.

خداوندا!خودم می دانم که من عبدی گنه کارم ولی اگر تو بخواهی این دل خالص می شود.

خداوندا!فقط تو می توانی به من کمک کنی اگر یک لحظه من را به خودم واگذاری دیگر همه ی بلاها و شیاطین بر من چیره می شوند و دیگر حال راه رفتن هم ندارم.

اما شهادت!

می توانم تو را به آغوش بگیرم و بالهای خود را باز کنم و به اعماق آسمان پرواز کنم.آری شهادت تو از اول با من بودی اما من تو را گم کردم.به امید روزی که تو را پیدا کنم.

قلم عالم بالاتر از شهید است اما...

 شهید محمد مسرور دست نوشته

متن زیر؛دست نوشته شهید محمد مسرور در تاریخ85/1/25 می باشد:

به نام خداوندی که همه ی موجودات را آفرید و به ما بهترین دین و بهترین مذهب یعنی شیعه داد. 

اکنون من از مناطق جنگی بر گشته ام.می خواهم حال و هوای آنجا را با اینجا مقایسه کنم.

آه ای شلمچه از روزی که به دیدن تو آمدم برای جدا شدن از تو،همان روز گریستم.آری اکنون از پیش تو می آیم.آه دلم برای خاک تو تنگ شده.آه خاک تو عجب خاکی است که صبح و ظهر و شب نمی شناسد .هر کس وارد تو شود آن را به خاک می اندازی و گریه او را جاری می کنی.

شلمچه این چه حس غریبی است که در تو نهفته است.

اما اینجا همه سرگرم گذراندن زندگی روزمره اند.ای شلمچه ای کاش من همیشه پیش تو بودم و داغ فراق تو مرا آزار نمی داد.

آه ای شلمچه این چه حالی است که با ما انسان ها می کنی؟این چه حال و هوایی است که انسان را گریان و نالان می کنی؟آه چه بگویم از غروب تو که هر وقت غروب تو را می بینم یاد غروب خود می افتم.آری دلم می خواهد همچو غروب تو مرگ من هم سرخ باشد.

مرگی که غیر از شهادت باشد نمی توان گفت که من عاشق به تمام معنای خدا هستم.عاشق آن است که جان خود را فدا کند مگر خود خدا نفرموده است: مومنان آن کسانی هستند که - با - مال و جان خود در راه خدا به جهاد بر می خیزند و بلندترین افتخار آنها شهادت در راه خداست.مومنان آن کسانی هستند که با آنها عهد بستیم و آنها به عهد خود وفا کردند.

آری آن عهدی که با خدا بسته ایم همان شهادت است.تا زمانی که به شهادت نرسیم به عهد خود وفا نکرده ایم.پس بیاییم از خدا بخواهیم مرگ ما را شهادت قرار بدهد.

  ولی امروز را نگاه می کنم مردمانی می بینم بدون احساس.انگار نه انگار که زمانی خواهند مرد.دنیا آنها را کور کرده و نمی گذارد کمی فکر کنند.انگار نه انگار کسانی در میان آنها بوده اند و از میان آنها رفته اند

این زمانه را می نگرم یاد آن زمان جنگ می افتم،زمان جنگ عزت و افتخار شخص بر ایمان او بود ولی اکنون افتخار بر ثروت و تحصیل است.

ای کسانی که می گویید اسلام می گوید قلم عالم بالاتر از شهید است آری همچنین است اما عالمی که عالم دینی باشد آنهم با عمل باشد.آری عالمی چون امام خمینی(ره) که با سخنان خود توانست صدها هزار شهید را پرورش دهد نه عالم درس خوانده و بدون عمل.نه استاد دانشگاهی که هیچ شعور اسلامی ندارد و دارد برای دانشجویان شبهه ایجاد می کند.اگر ایمان نباشد همه ی این علم به درد همین دنیا می خورد و در آن دنیا خوار هستند.

آن زمان جنگ را می بینم،جنگ حق علیه باطل.اما امروز باطل زیاد شده و کسی نیست در مقابل آنها بجنگد.چه بگویم که آن زمان حرف از ایمان و تقوا و کربلا بود اما این روزها حرف از پول و دنیا و سفر به کشورهای خارجی است.

آه آن زمان افتخار فرد این بود که همچو امامان و – طبق – سیره آنها رفتار کنند اما امروز افتخار این است که همچو سگ بازها باشند.طوق زرین گردن خود بیندازند.

ای مردم چه شده آن زمان ها را فراموش کرده اید و دارید کار خود را می کنید.الهی تنها راه نجات در این دنیا شهادت در ره تو می باشد.پس ما را به شهادت برسان


دوباره از دمشق خبری جدید آوردند

 شهدای دفاع از حرم

دوباره از دمشق خبری جدید آوردند
و از حریم ولایت جوانی شهید آوردند
دوباره در آسمان بغض کهنه ای وا شد
و غصه های آن هشت سال به آیینه،ها شد
دوباره تکرار قصه ی داغ مادرها
از مناره ها صدای بغض و الله اکبرها
دوباره صدای هل مِن ناصر یَنصرُنی
از حرم،وطن،عشق اینبار....ولی ناگسستنی
دوباره... پر زدن دلى ّ و فدای دوست گردیدن
کربلا نشد در شام بلا عاشقانه جنگیدن
چه عاقبتی! به یاد دوست،حبیب شدن
به پای عشق ماندن و دوباره.....!شهید شدن
و بعد تو دست هر دلی از آرزو تهی
پژمان، محمد، علی، اکبران زینبی
انگار....بعد از کربلا باید صبور ماند
این قصه در هر زمانه ای، دوباره از سر خواند
دل میکنم از، هر چه غیر بوی تو میدهد
هر کس به بلای کرب و بلا نیازموده اند،نمی برند

بهمن ماه ١٣٩٤
شاعر: سرکار خانم نفیسه حق پذیر

محل شهادت جمعی از شهدای مدافع حرم کازرون

 شهدا شهدای دفاع از حرم عکس شهید محمد مسرور عکس

 محل شهادت شهیدان مدافع حرم عسکر زمانی،سید فخر الدین تقوی نژاد،محمد مسرور

محل شهادت شهید مدافع حرم سجاد دهقان

محل شهادت شهید مدافع حرم  علی جوکار

آرزوی شهید مسرور

 شهید محمد مسرور دست نوشته

متن زیر،دست نوشته شهید محمد مسرور در تاریخ  84/3/10 می باشد:

اما شهادت چیست؟آن هنگامی که از طرق خدا ندا می رسد: ای بنده ام شهادت را می پسندی؛آن هنگام است که بنده شهادت را قبول می کند و نام شهید را قبل از شهادت به خود می گیرد.

بله عزیزان شهادت یک هدیه ی الهی است.شهادت هدیه خالق به مخلوق است.که شهادت یعنی وفاداری کامل مخلوق به خالق است و شهادت یاعث از بین رفتن گناهان و خشنودی پروردگار می شود.

آری خشنودی خدا بالاترین عبادات است.بلکه همه ی عبادت ها برای خشنودی خداست و خشنودی خدا که خود خدا می گوید که بالاتر از بهشت است.

من می گویم که خود بهشت رضایت خدا از بنده است و جهنم ناخشنودگی خدا از بنده است که عذاب وجدان بنده بیشتر و سوزنده تر از آتش است و تنها شهادت و پرهیزکاری است که عزت را در این دنیا،برزخ و آخرت به دنبال دارد و چرا انسان از این نعمت برخوردار نشود و به عزت ابدی نایل نشود و به مرگ طبیعی بمیرد.

من که شهادت را مسیر خود قرار داده ام و به آرزویم خواهم رسید. و با تمام امید در این دنیا راه شهدا را ادامه خواهم داد و تبلیغ در راه شهادت.

و من هر چه فکر کردم طبق سخن عموی بزرگوار شهید عبدالاحد مسرور هیچ کاری موثرتر که من می توانم انجام دهم جز شهادت نمی تواند باشد.

شهیدان این درس را به ما داده اند و در راس آن آقای شهیدان امام حسین (علیه السلام) که با خون خود در کربلا این درس را تا قیامت به ما بندگان آموخت و هنوز که هنوز است دین اسلام را درس امام حسین زنده نگه داشته و هر روز بر این دین افزوده می شود تا زمینه فرج آقا امام زمان (علیه السلام) برسد.

من چند دعا دارم.اول: در این دنیا اگر قبل از فرج آقا امام زمان (علیه السلام) مرگم فرا رسد مرگم چیزی جز شهادت نباشد و دیگری : دوباره آن هنگام که آقا امام زمان می آید دوباره در رکاب آقا امام زمان شمشیر زنم و به شهادت برسم.

دلم می خواهد هزاران بار به شهادت برسم چون انسان را به خشنودی خدا می رساند و آرزویم خداوند از من می باشد

انشاءالله.