چهارشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۰:۴۳ ق.ظ

زندگی و وصیّت نامه شهید قاسم خانی

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه

نام و نام خانوادگی : قاسم خانی                    نام پدر : حسن
  محل شهادت: -             دانش آموز کلاس :دوم           دوره : متوسطه             رشته : -              تاریخ تولد : 1/3/1343                   تاریخ شهادت : 4/ 10/1365

چکیده ای از زندگی نامه شهید
قاسم در خانواده ای مذهبی و کارگر به دنیا آمد. درکودکی بارها به سختی بیمار شد و شفا یافت. دبستان ابن سینا و مدرسه ی راهنمایی قدسی را پشت سر گذاشت و با آغاز جنگ که همزمان با ورودش به کلاس دوم دبیرستان بود، مشغول گذراندن دوره آموزشی شد. زودتر از موعد، دفترچه آماده به خدمت گرفت وبه عنوان پاسدار وظیفه، با آن که محل خدمتش را پادگان شهید دستغیب کازرون مقرر کرده بودند، به جبهه شتافت. با پایان دوره سربازی هربار به محض شنیدن آغاز حمله، بارسفر می بست . دوبار مجروح شد و حتی خانواده نیز از بستری شدنش دربیمارستان های کردستان اطلاع پیدا نکردند. همواره از عقب ماندن پشت سرکاروان شهدا گلایه مند بود تا آن که کربلای 4 ازخجالت شوق و اشتیاق به درآمد و او را به همراه بیساری از دوستانش به مرگ خواستنی فرا خواند، همانگونه که خود در سروده اش، آرزو کرده بود: بارالها من نمی خواهم که در بستر بمیرم     یاریم کن تا به راهت دردل سنگر بمیرم...
برگزیده ای از فعالیت های علمی، مذهبی، هنری و ورزشی شهید
قاسم در مبارزات انقلابی، نقشی فعال داشت . به محض آغاز جنگ برای شرکت دردفاع از مکتب و اعتقادات خود را آماده ساخت. علاقه عجیبی به تیپ المهدی داشت وعمده ی حضور خود را در جبهه دراین واحد رقم زد . هربار که مراجعت می کرد یا ابزار و وسایل خود عکس شهدایی را که از جبهه به همراه آورده بود قاب می گرفت و به خانواده هایشان هدیه می داد. اوقات فراعت خود را در ارگان ها و نهادهای انقلابی و به ویژه سپاه و پایگاه های مقاومت سپری می کرد. کمتر شبی اتفاق می افتاد که درمنزل و با خانواده به صبح برساند و ماندن درکنار برادران همسنگر خود در پایگاه حاج قنبر را ترجیح می داد.
فرازی از وصیت نامه شهید
دنیا زندان بزرگی است که با هر قطره خونی که از بدن سرباز خدا جدا می شود، یکی از میله های آن می شکند. زندانی که باید ازآن فرار کرد. مادرم ای که هنگام خداحافظی اشک از چشمانت سرازیر شد و برای بازگشتن فرزندت لحظه شماری می کنی به جای لباس سیاه، لباس پیام بپوش و پیام آور خون شهدا باش. عزیزان من ، دوستان و شما ملت همیشه در صحنه توجه داشته باشید که همه ما در محضر خدا هستیم. وای برحال کسی که امروزش مثل دیروز باشد ازشما می خواهم که سوره ی واقعه را بخوانید و ببینید که خداوند چه می گوید. من گله دارم ازبعضی برادران حزب اللهی که با یک حرف ضد انقلاب خود را کنار می کشند.

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی