شهید محمد مسرور

سپاس خدای بزرگ را که راهی پرنور همچون شهادت برسر راهم قرار داد.

ای رزمندگان امام را یاری کنید و درهیچ زمانی حتی برای یک لحظه امام را تنها نگذارید. خواهش من این است که قدری بخود آئید و انقلاب و امام و جامعه خود را درک کنید و به این اقیانوس بی کران بپیوندید و به ریسمان محکم الهی چنگ زنید و خود را از منجلاب گمراهی ها برهانید. بدانید که چشم امام به شما است و با این کار اسلام را نیز یاری می کنید.

پدر بزرگوارم و مادر مهربانم شما که از هرسختی و رنجی برای آسایشم دریغ نداشتید و همواره هدفتان سعادت من بود، حال گرد خستگی را از چهره خود پاک کنید که فرزندتان به سعادت ابدی رسید . پس در شهادتم گریه و زاری نکنید و بی قراری نکنید و صبر را پیشه خود سازید که نمی خواهم با گریه و زاری شما ،دشمنان اسلام خوشحال شوند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

سلام بر انبیاء و سلام بر اوصیا و سلام و درود فراوان به تمام شهیدان راه حق و آزادی و سلام بر خمینی کبیر رهبر انقلاب اسلامی.

حال که به جبهه حق علیه باطل اعزام می شوم فقط و فقط هدفم الله است و دیگر هیچ. و می خواهم به این نابخردان و بی دینان بفهمانم که اگر نبودم در صحرای کربلا به ندای حسین لبیک گویم حال به ندای حسین زمانم خمینی بت شکن لبیک سر می دهم و با خون ناقابل خود درخت اسلام را بارور می سازم.

مادرم و پدر عزیزم مید انم که برای آمدنم ثانیه شماری می کنید ولی چه کنم که خدا مرا به مهمانی دعوت کرده و من با عشقی لبریز از شوق خواهان رفتن هستم.

پدر ومادر مهربانم ازشما می خواهم که همچون خانواده ی شهدا عمل کنید و ای برادران ازشما می خواهم که دست از تعلیمات خود بر ندارید و فقط فی سبیل ا… کار کنید.

خدا کند که هوای نفسانی شما را نگیرد.

شهید حسن بحرینی فرزند محمد در سال ۱۳۳۳ در خانواده مذهبی واقع در روستای بنه چاموشی از توابع بلوک دالکی دیده به جهان گشود .

ازآنجا که در خانواده مذهبی پرورش یافته بود، عطش و اشتیاق فراوانی به یادگیری دستورات مذهبی و اجرای احکام دینی در زندگی کوتاه او نمایان بود. با شروع تجاوز صدام کافر به خاک ایران اسلامی ایشان در جبهه حضور یافت.

وصیت نامه :

من به جبهه می روم، من برخود واجب دانستم که به جبهه بروم، چگونه می توانستم در خانه بنشینم درصورتی که می دیدم اسلام احتیاج به نیرو دارد، اصلاً انقلابی که ما کردیم برای حفظ و پیاده کردن اسلام و قرآن برجامعه و جان و مال و اعمال ما بود.

والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته

نمیدانم ازکجا آغاز کنم و ازکجا برایتان سخن بگویم از لحظات تقرب به خدا و از لمس وجود خدا یا از شدت شور و عشقی که در وجودم بوجود آمده است .

مادرم، مادر خوبم جوانت به اولین آرزوی بزرگش نزدیک می شود. مادرجان اگر جوانت به آرزویش رسید  وشهید شد تو نباید ناراحت شوی.

مادر جوان تو همیشه سه آرزوی بزرگ داشت یکی جهاد در راه خدا که انشاالله بزودی به آن می رسد، دوم دیدار روی ماه امام بود، که اگر خودم نتوانستم تو باید این زحمت را بکشی چون چشمان تو چشمان من است و سومین آرزویم که هر جوان مسلمان دارد راهی که حسین (ع) پیمود. راهی که تمام ائمه اطهار پیمودند.

راهی بزرگ و آرزویی بزرگ که زبانم یاری گفتنش و یا لیاقت بر زبان آوردنش را ندارد. آرزوی بزرگم شهادت است .

پس در جهاد در راه خدا خودم را به او می سپارم و همچون شیری بر دشمن می تازم.

بار خدایا راضی به رضای تو هستم، اگر صلاح دیدی و من را لایق یافتی آن طور که فردای قیامت در برابر امام حسین (ع) شرمسار نباشیم من را به قافله ی شهدا برسان.

پروردگار از تو می خواهم که از لطف و کرمت مرا قبول فرمایی که دیگر ماندن در این دنیا برایم سخت می نماید و پرنده ی روح در این قفس تنگ دنیا جا ندارد و خیال پرواز در کوی دوست را در سر می پروراند . آمین زمانی که بهار به گل و شکوفه شسته بود و دشت و صحرا، شوق شکفتن شقایق داشت، خواب پدر به حقیقت می پیوندد و احمد روز هشتم اردیبهشت ماه ۱۳۶۶ به شهادت می رسد وبه آرزوی شیرین خود دست پیدا می کند و در جوار رحمت الهی آرام می گیرد.

والسلام

سلام برمهدی منجی عالم بشریت و سلام خدمت رهبری که ما را از خواب غفلت بیدار کرد، سلام خدمت پدر ومادرانی که عزیزان و نور چشمانتان را روانه جبهه های جنگ می کنند درزمانی این را می نویسم که خون در عروقم به جوش آمده و خود را درمقابل، خدا تنهاترین تنها احساس می کنم.  در زمانی این را می نویسم که پیش از پیش به نصرت و یاری او نیازمندم، درزمانی این را می نویسم که خود را گناهکار و او را بخشنده ترین می بینم و بالاخره درزمانی این را می نویسم که تنها امیدم را از خدا می دانم و تنها ازاو یاری می جویم و بس بار پروردگارا، مرا در راهی که قدم نهاد م یاری نما و توفیق خدمتگذاری به آستانت را نصیبم گردان.

باری ، پروردگارا! ببخش گناهانم ، گناهانم را بیامرز مرا و پدرم و مادرم  را . بار پروردگارا، توفیق خدمتگذاری به اسلام و رزمندگان عزیز را نصیبم گردان. بارخدایا، اگر درزمان ظهور مهدی عزیز بودم که مرا از یاران و اعوانش قرار ده و گرنه پس بیرون آر از گورم ، کفن بخود پیچیده با شمشیر آخته و نیزه برهنه پاسخ گویان به ندای آن خواننده بزرگوار در شهر و بادیه بارخدیا، بپذیر برجان بی ارزشم را در راحت که چیز دیگری ندارم که به درگهت تقدیم کنم که کاش هزاران جان داشتم و فدای تو می کردم.

بار خدایا، امامان را تا ظهور دوست حق درکنار مهدی (عج) عزیز حفظ بفرما.

خدایا تو خود شاهدی که من از همه چیز گذشتم و به سویت آمدم و جانم را فدا کردم. بسویت آمدم و گذشتم ازان کسی که درد دلهایم را به او می گفتم و ازجانم عزیزتر بود و دراین دنیا جز او کسی نداشتم . الله دوست ندارم تو را با چشم و زبان و گوش آلوده به گناه ملاقات کنم. خداوندا تو خود شاهد هستی که با وضوی آب وصیت نامه خود را شروع کردم و با وضوی خون وصیتنامه خود را به پایان می رسانم. من می روم زیرا که من عاشق خدایم، می روم تا در جمله گاه خون وضوی خون برای نماز بگیرم می روم تا جمله گاهی برای خود برپا کنم که مادرم تا کنون جمله گاهی این چنین را به چشم ندیده باشد. الله بدنم را پاره پاره کن. سرم را همچون مولایم حسین ازبدنم جدا کن ولی درآن دنیا از ائمه و دوستان خوبم جدایم نکن خدایا آتش را تحمل دارم ولی دوری از تو را تحمل ندارم خدایا تو را به جان مهدی آبرویم را در آن دنیامبر مرا با نیکوکاران محشور بگردان. پدرم سفارش کن که روی کفنم بنویسند. اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدالرسول الله و اشهد ان علی ولی الله و بر روی سنگ قبرم بنویسند السلام علیک یا ابا عبدالله. ودرآخر ازتمام دوستان خواهشمندم هربدی از این حقیر دیده اند حلال کنند.

امت شهید پرور کازرون استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان برای تسکین دردهاست.

نام و نام خانوادگی : مسلم دهقان              تاریخ و محل تولد: ۱۳۴۲ ناصر آباد کازرون

تاریخ و محل شهادت : ۱۷/۱/۱۳۶۶ عملیات کربلای ۸

خدایا همه روز و هرساعت و هرثانیه به دریای مرگ فرو می روم، و از حذف روز قیامت وحشت می خورم، اما ای خدای بزرگ ایمان به تو و با توکل به تو اسلحه خونین شهدا را به دست گرفتم تا به کاروان شهدا بپیوندم و از انوار نورانی ایشان پیکر این حقیر جلوه نور بشود. و می روم راه شهدا را که همان راه حسین است ادامه دهم . ای خدای بزرگ دست از جهان شسته ام و همه چیز را پشت سر گذاشته ام و فقط  برای رضای تو این راه مقدس را انتخاب نموده ام. اما ای مادر مهربانم، وصیتم به تو این است هنگامی که خبر شهادتم را شنیدید هیچ ناراحتی به روی خودتان نیاورید و روحیه خودتان را از دست ندهید و این را بدان که خداوند شما را زیر آزمایش قرار داده و من می خواهم که شما با صبر و استقامتتان بگویید که خدا هدیه ای که به من داد پس دادم. مادر من نه اولین شهیدم و نه آخرین شهید و خون من از خون شهیدان رنگینتر نیست و خدا را شکر کن که این هدیه به شما داده بود پس گرفت و اما برادرانم وصیتم به شما این است که امام را تنها نگذارید و از او  و روحانیون طرفداری کنید و همیشه در نمازهای جمعه شرکت کنید و کل وصیتم به شما این است که مرا به صورت شهید گمنام نگهدارید من نمی خواهم تعریفی از من کنید، و جایی بگویید ما هم شهید داده ایم و اما شما برادرانم می خواهم جای من و راه من در پایگاه مقاومت پر کنید و بتوانید بیشتر مردم را حزب پایگاه مقاومت کنید، و اما ای دوستان عزیز من به عنوان یک برادر حقیر از شما می خواهم که مثل قبل که در پایگاه فعالیت می کردید بعد ازمن جنب و جوش شما بیشتر باشد چون پایگاه مقاومت یک نهاد خیلی مهمی است . درضمن بعد ازمن هرچه لباس نظامی دارم به جبهه یا بسیج تحویل دهید و دو عدد کت است مال پایگاه مقاومت است . خدانگهدار مسلم دهقان

نام و نام خانوادگی : محمدکاظم توکلی             تاریخ و محل تولد:۴/۳/۱۳۴۸

تاریخ و محل شهادت : ۴/۱۰/۱۳۶۵ شلمچه

برادران و خواهران عزیز ! دشمن ازمسجد و محراب می ترسد وتا زمانی که مساجد ما سنگر حضور جوانان پرشور باشد، شیطان و شیطان صفتان داخلی و خارجی نمی توانند ما را از ارزشهای اسلامی و انقلاب جدا کنند، پس به فرموده اماممان عمل کنیم که گفتند:

مساجد سنگر است، سنگرها را حفظ کنید.