شهید محمد مسرور

سلام برمهدی منجی عالم بشریت و سلام خدمت رهبری که ما را از خواب غفلت بیدار کرد، سلام خدمت پدر ومادرانی که عزیزان و نور چشمانتان را روانه جبهه های جنگ می کنند درزمانی این را می نویسم که خون در عروقم به جوش آمده و خود را درمقابل، خدا تنهاترین تنها احساس می کنم.  در زمانی این را می نویسم که پیش از پیش به نصرت و یاری او نیازمندم، درزمانی این را می نویسم که خود را گناهکار و او را بخشنده ترین می بینم و بالاخره درزمانی این را می نویسم که تنها امیدم را از خدا می دانم و تنها ازاو یاری می جویم و بس بار پروردگارا، مرا در راهی که قدم نهاد م یاری نما و توفیق خدمتگذاری به آستانت را نصیبم گردان.

باری ، پروردگارا! ببخش گناهانم ، گناهانم را بیامرز مرا و پدرم و مادرم  را . بار پروردگارا، توفیق خدمتگذاری به اسلام و رزمندگان عزیز را نصیبم گردان. بارخدایا، اگر درزمان ظهور مهدی عزیز بودم که مرا از یاران و اعوانش قرار ده و گرنه پس بیرون آر از گورم ، کفن بخود پیچیده با شمشیر آخته و نیزه برهنه پاسخ گویان به ندای آن خواننده بزرگوار در شهر و بادیه بارخدیا، بپذیر برجان بی ارزشم را در راحت که چیز دیگری ندارم که به درگهت تقدیم کنم که کاش هزاران جان داشتم و فدای تو می کردم.

بار خدایا، امامان را تا ظهور دوست حق درکنار مهدی (عج) عزیز حفظ بفرما.

خدایا تو خود شاهدی که من از همه چیز گذشتم و به سویت آمدم و جانم را فدا کردم. بسویت آمدم و گذشتم ازان کسی که درد دلهایم را به او می گفتم و ازجانم عزیزتر بود و دراین دنیا جز او کسی نداشتم . الله دوست ندارم تو را با چشم و زبان و گوش آلوده به گناه ملاقات کنم. خداوندا تو خود شاهد هستی که با وضوی آب وصیت نامه خود را شروع کردم و با وضوی خون وصیتنامه خود را به پایان می رسانم. من می روم زیرا که من عاشق خدایم، می روم تا در جمله گاه خون وضوی خون برای نماز بگیرم می روم تا جمله گاهی برای خود برپا کنم که مادرم تا کنون جمله گاهی این چنین را به چشم ندیده باشد. الله بدنم را پاره پاره کن. سرم را همچون مولایم حسین ازبدنم جدا کن ولی درآن دنیا از ائمه و دوستان خوبم جدایم نکن خدایا آتش را تحمل دارم ولی دوری از تو را تحمل ندارم خدایا تو را به جان مهدی آبرویم را در آن دنیامبر مرا با نیکوکاران محشور بگردان. پدرم سفارش کن که روی کفنم بنویسند. اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدالرسول الله و اشهد ان علی ولی الله و بر روی سنگ قبرم بنویسند السلام علیک یا ابا عبدالله. ودرآخر ازتمام دوستان خواهشمندم هربدی از این حقیر دیده اند حلال کنند.

امت شهید پرور کازرون استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان برای تسکین دردهاست.

نام و نام خانوادگی : مسلم دهقان              تاریخ و محل تولد: ۱۳۴۲ ناصر آباد کازرون

تاریخ و محل شهادت : ۱۷/۱/۱۳۶۶ عملیات کربلای ۸

خدایا همه روز و هرساعت و هرثانیه به دریای مرگ فرو می روم، و از حذف روز قیامت وحشت می خورم، اما ای خدای بزرگ ایمان به تو و با توکل به تو اسلحه خونین شهدا را به دست گرفتم تا به کاروان شهدا بپیوندم و از انوار نورانی ایشان پیکر این حقیر جلوه نور بشود. و می روم راه شهدا را که همان راه حسین است ادامه دهم . ای خدای بزرگ دست از جهان شسته ام و همه چیز را پشت سر گذاشته ام و فقط  برای رضای تو این راه مقدس را انتخاب نموده ام. اما ای مادر مهربانم، وصیتم به تو این است هنگامی که خبر شهادتم را شنیدید هیچ ناراحتی به روی خودتان نیاورید و روحیه خودتان را از دست ندهید و این را بدان که خداوند شما را زیر آزمایش قرار داده و من می خواهم که شما با صبر و استقامتتان بگویید که خدا هدیه ای که به من داد پس دادم. مادر من نه اولین شهیدم و نه آخرین شهید و خون من از خون شهیدان رنگینتر نیست و خدا را شکر کن که این هدیه به شما داده بود پس گرفت و اما برادرانم وصیتم به شما این است که امام را تنها نگذارید و از او  و روحانیون طرفداری کنید و همیشه در نمازهای جمعه شرکت کنید و کل وصیتم به شما این است که مرا به صورت شهید گمنام نگهدارید من نمی خواهم تعریفی از من کنید، و جایی بگویید ما هم شهید داده ایم و اما شما برادرانم می خواهم جای من و راه من در پایگاه مقاومت پر کنید و بتوانید بیشتر مردم را حزب پایگاه مقاومت کنید، و اما ای دوستان عزیز من به عنوان یک برادر حقیر از شما می خواهم که مثل قبل که در پایگاه فعالیت می کردید بعد ازمن جنب و جوش شما بیشتر باشد چون پایگاه مقاومت یک نهاد خیلی مهمی است . درضمن بعد ازمن هرچه لباس نظامی دارم به جبهه یا بسیج تحویل دهید و دو عدد کت است مال پایگاه مقاومت است . خدانگهدار مسلم دهقان

نام و نام خانوادگی : محمدکاظم توکلی             تاریخ و محل تولد:۴/۳/۱۳۴۸

تاریخ و محل شهادت : ۴/۱۰/۱۳۶۵ شلمچه

برادران و خواهران عزیز ! دشمن ازمسجد و محراب می ترسد وتا زمانی که مساجد ما سنگر حضور جوانان پرشور باشد، شیطان و شیطان صفتان داخلی و خارجی نمی توانند ما را از ارزشهای اسلامی و انقلاب جدا کنند، پس به فرموده اماممان عمل کنیم که گفتند:

مساجد سنگر است، سنگرها را حفظ کنید.

نام و نام خانوادگی : محمدعلی خواجه                  تاریخ ومحل تولد : ۱۳۳۲- روستای چکک از توابع کوهمره نودان                          تاریخ ومحل شهادت: ۱۳۶۵

با سلام و درود بر تمام انبیا و اولیا خداوند عزیز ، و با سلام و درود بر امام زمان مهدی موعود که جهان در انتظار عدالت می باشد. و عدالت در انتظار اوست . با سلام و درود بر امام امت این نایب برحق امام زمان و رهبر مستضعفان جهان و با سلام و درود بر خانواده محترم شهدای عزیز  وشهدا ی اسلام . و با سلام و درود بر شما امت عزیز، که عشق به اسلام شما جهان را متحیر کرده و با سلام بر تمامی برادران و خواهران همکارم ، چند روزی در این گذرگاه در خدمت شما بوده ام . امید است که مرا به بزرگی خودتان ببخشید چون نتوانستم دوست خوبی برایتان باشم. و اما عزیزانی که مرا تشییع می کنند بنده راضی به زحمت شما نبوده ام و حالا که لطف کرده اید چند کلمه با شما صحبت دارم.

اولین آرزویم این بود که دریکی از این دوره شهید شوم یکی یا به وسیله راکت دشمن طوری متلاشی شوم تا تمام سلول های بدنم در محدوده ای پخش گردد و بعد ازآن باران شدیدی ببارد تا آن سلولها در سطح خشکی و آبی گسترش یابد و فردای قیامت هنگامی که صدایم زدند سلولهایم هرکدام مستقلاً بر جهان خواران فریاد عدالت خواهی سر دهند. از خدا بخواهیم تا ما را ازاین بلای خانمان سوز نجات دهد و اما مادرم ! می دانم زیاد دوستم دارید و البته این موضوع برایم ناراحت کننده بوده چونکه نتوانستم در دنیا دین شما را ادا کنم . ولی امیدوارم که دوست داشتنت موجب نشود که مرا بهتر از اسلام برای خودت بدانی، چونکه من امانتی نزد شما بودم و باید امانت را به صاحبش بدهید، نکند برایم زیاد ناراحت شوی که دشمن بتواند ازاین موضوع بهره برداری کند و شما برادران عزیزم که نتوانستم برادر خوبی برای شما باشم ، و شما خواهران عزیزم که زیاد دوستم دارید امیدوارم برایم لباس مشکی نپوشید و زجه و زاری نکنید و برای خوشحالی فاطمه (س) همیشه اوقات حجاب خود را حفظ نمایید که من هم خوشحال می شوم و شما عمویم ! خدا قلی خواجه و پدران بزرگم جناب مرتضی خواجه و رحیم رئیسی و مادربزرگم  قمر خواجه نباید برایم ناراحت شوید چونکه هرگونه ناراحتی برای شما از نظر کهولت سنی زیان جسمی دارد، و از نظر شرعی خالی از اشکال نمی باشد ، و تمام قومان و خویشان را توصیه به صبر نموده ضمن خداحافظی از آنها سلامتی و سعادت برای همه شما از خداوند بزرگ آرزو می نمایم. و برادرانم رمضان و قباد ، مادرم را بیش از پیش احترام بگذارید و نگذارید او ناراحت شود چونکه برایتان هم به جای پدر بوده و هم مادر مهربان ، و مطمئن باشید که اجر او را خداوند می دهد ولی ما باید قدردانی کنیم از او و نگذاریم که ناراحت شود، زیاده از این مزاحمت برایتان ایجاد نمی نمایم و ازهمه شما خداحافظی می نمایم و امیدوارم مرا ببخشید. باتشکر فراوان برادر شما  . ۳/۱۰/۶۵ – محمد علی خواجه

نام و نام خانوادگی : غلام علی حقیقی             تاریخ و محل تولد: ۱۲/۱/۱۳۴۱- در شهرک قدس روستای خشت              تاریخ و محل شهادت : ۱۲/۸/۱۳۶۱ –

بسم الرب شهدا و صدیقین  « و از مؤمنین مردانی هستند که صادقانه به آنچه با خدای خویش عهد بستند وفا کردند، پس برخی از آنان شربت شهادت نوشیدند و برخی دیگر در انتظارند»

سلام بر ملت شهید پرور و رزمندگان اسلام و همه آنهایی که در راه الله جهاد می کنند. سلام بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی، سلام بر پدر و مادر و خواهر و برادرانم و قومان و خویشان و همسایگان و دوستان ، خدایا از تو می خواهم که چنانچه لیاقت شهید شدن در راهت را دارم به این آرزویم برسانی . خدایا، این تن و این بدن همچون زندانی است که روحم درآن قرار گرفته، پروردگارا : از گناهان من بگذر که با روی سفید به دنیای آخرت سفر کنم. چنانچه شهید شدم چند جمله ای را ناقابل توصیه می کنم که امیدوارم پذیرا باشی :

۱-      پدر و مادرم : اگر خدا توفیق شهادت به بنده عنایت فرمود، هیچ نگرانی و ناراحتی به خود راه ندهید که این خداست ، دیرینه ام بوده است و هر وقت خبر شهادت مرا شنیدید حساب کنید که به بزرگترین پیروزی رسیده ام و مخصوصاً به مادرم و خواهرانم خواهش می کنم که گریه و شیون نکنند زیرا شهید شدن در راه خدا بزرگترین افتخار هر مسلمان است و آنگاه خدا را شکر کنید که امانت خود را به درستی به او برگردانده اید،

۲-      ای ملت شهید پرور ایران همچنان که دراین مدت با انقلاب بوده اید دائماً پشتیبان ولایت فقیه باشید، از رفتار فرزندانتان به جبهه جنگ جلوگیری نکنید زیرا شرف اسلام در گرو سرنوشت این جنگ است ، از کمک کردن به جبهه جنگ دریغ نورزید خداوند اجرتان دهد. مجال به منافقین ندهید به خود یأس راه ندهید، که خدا یاور شماست ، که بالاتر از او کسی نیست.

۳-      از مال دنیا چیزی ندارم و این خود از نعمت بزرگ الهی است که نصیبم شده است اگر چیزی هست پدرم آن را تحویل می گیرد.

۴-      برادرانم به خدا قسم اینجا فقط مثل اینکه ما به دانشگاه امده ایم نماز صبح ، ظهر ، عصر ، مغرب و عشا به جماعت خوانده می شود و کلاس دعا برگزار می کنیم، اینجا جای از خود گذشتن و به الله پیوستن است . انشاالله اگر حمله شروع شد و رادیو نتیجه را اعلام کرد به مادرم بگویید که دلت در فکر نباشد ، و آخ و دریغ نکند اگر انشاالله خدا کمک کند و شهید شدم که خوش به حالم چنانچه جسدم پیدا نشد به مادرم بگویید به سر هر قبر شهیدی رسید آنجا قبر من است ، زیرا هدف همه شهدالله است ۱/۸/۱۳۶۱ – غلام علی حقیقی

نام و نام خانوادگی : جهانشیر جاویدی قراچه             تاریخ و محل تولد: ۱۳۴۶- ماهور شکستان از هوالی بیشاپور کازرون        تاریخ و محل شهادت : ۴/۳/۶۵ – عملیات والفجر ۹

« گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده اند ، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند »

با سلام و درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب و با سلام به معلولین و مجروحین و مفقودین و اسراء و سلام بر شبها و سلام بر شهدای صدر اسلام و سلام بر رزمندگان اسلام ، این سنگر نشینان دلاور در دریای خون شنا می کنند، تا به ساحل حقیقت برسند ای کسانی که شعار می دادید اگر ما در صحرای کربلا بودیم حسین (ع) را یاری می کردیم حال وقت آن رسیده است که مورد آزمایش قرار بگیرید، شما اکنون ازطرف خداوند متعال ارزیابی می شوید ، اگر می خواهید از این امتحان الهی سربلند بیرون آیید در جنوب و غرب کشور با دشمن بجنگید.

هم وطنان عزیز، دوستان گرامی و خانواده مهربانم اکنون که زمان چون گردبادی می لرزد و عصر ما بیهوده تلف می شود حیف نیست که آن را اینچنین به پایان برسانیم . من که به سهم خود چیزی ندارم ، فقط وصیت من این است که مرا حلال کنید. پدر و مادر گرامی: چه زحمتها برای من کشیدید و چه انتظارهایی از من داشتید . پس اصلاً فکر کنید که فرزندی به این نام نداشته اید، و از شما یک چیز می خواهم آن اینکه چنانچه خدا خواست و شهادت نصیب من شد برایم گریه نکنید ، و خدا را شکر کنید  که فرزندی را در راه اسلام داده اید و از مهمترین وصیت های من این است که به تمام برادران و قوم و خویشان هشدار می دهم دست از اسلام و روحانیت برندارند ، و نگذارند که این افراد از خدا بی خبر کوچکترین ضربه ای به اسلام عزیز بزنند و قبر من هم در کنار قبر شهدا قرار دهید ، و هر شب جمعه یک سری به من بزنید و در د دل ها را برایم بگویید و از خواهرانم می خواهم که زینب وار رفتار کنند ، حجاب و قوانین اسلام را رعایت نمایند و اصلاً در فکر من نباشید ، من و همراهانم رفته ایم تا به شهیدان کربلا بپیوندیم زیرا ما امانتی بیش نیستیم . همه ما یک روزی می رویم . پس چه خوب است در راه خدا کشته شدن. خدایا، تو را سپاس که دست هدایت را برسر من قرار دادی و از درگاه تو می خواهم تا همیشه مرا درکارها یاری و راهنمایی کنی. خدایا تو را شکر می گوییم که مرا به صراط مستقیم هدایت فرمودی و قسمت من تو کردی تا بتوانم در راه اسلام و برای دفاع از مملکت اسلامی جان فشانی کنم ، خدایا تمامی اعمالی که در راه اسلام انجام می دهم هر چند ناچیز است تو با کرم خود قبول بفرما در آخر تمام برادران و خواهران و قوم و خویشان را سلام می رسانم ، ازآنها می خواهم که مرا حلال کنند. به امید پیروزی حق بر کفر ، خداحافظ ، جمعه شب ده و پنج دقیقه – ۴/۳/۱۳۶۵ جاویدی

وصیت نامه شهید جهانشیر جاویدی قراچه

با سلام و درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب و با سلام به معلولین و مجروحین و مفقودین و اسراء و سلام بر شهدای صدر اسلام و سلام بر رزمندگان اسلام.

ای کسانیکه شعار می دادید اگر ما در صحرای کربلا بودیم حسین (ع) را یاری می کردیم حال وقت آن رسیده است که مورد  آزمایش قرار بگیرید، شما اکنون از طرف خداوند متعال ارزیابی می شوید اگر می خواهید از این امتحان الهی سربلند بیرون آئید در جنوب و غرب کشور با دشمنان بجنگید. از خواهران می خواهم که زینب وار رفتار کنند ، حجاب و قوانین اسلام را رعایت نمایند.

همه ما یک روزی می میریم، پس چه خوب است در راه خدا کشته شدن، خدایا، تو را سپاس که دست هدایتت را برسر من قرار دادی و از درگاه تو می خواهم تا همیشه مرا درکارها یاری و راهنمایی  کنی، خدایا تو را شکر می گویم که مرا به صراط مستقیم هدایت فرمودی و قسمت من کردی تا بتوانم در راه اسلام و برای دفاع از مملکت اسلامی حکومت الله جانفشانی نمایم. خدایا تمام اعمالی که در راه اسلام انجام می دهم هرچند ناچیز است تا با کرم خود قبول بفرما . آمین.

بنام آنکه وجودم دراختیار اوست و بنام آنکه تمام حیاتم در دست اوست.

مادرم هنگامی که ازتو خداحافظی کردم از چشمهایت اشک جاری بود ای که می دانم برای برگشتن فرزندت لحظه شماری می کنی به جای لباس سیاه ، لباس پیام بپوش و پیام آور خون شهیدان باش شرمنده هستم ازاینکه از کودکی تا به حال برایم زحمت کشیدی و شرمنده هستم که نتوانستم جبران این همه زحمات شما را بکشم، شما برایم خیلی خیلی عزیز هستید اما چه کنم که اسلام و امام عزیز ازشما عزیزتر هستند از خداوند می خواهم که به شما اجری جزیل صبری بردبار بدهد.  ای برادرانم را که خود آگاه هستید ، آگاه تر بشوند وبسوی جبهه ها روانه شوند و باز از خانواده ام می خواهم اگر برادرانم خواستند جبهه بیایند جلوشان را نگیرید که فردای قیامت باید پاسخ گو باشید.

امیدوارم که خداوند متعال به من عنایت ببخشد و به آرزوی خود که شهادت است برسم. چند کلمه ای خطاب به ملت قهرمان و شهید پرور ایران دارم، امت قهرمان ایران به شما توصیه می کنم که همین طور که امام عزیزمان می گویند وحدت خود را حفظ کنید و نگذارید دل پر تپش امام عزیزمان درد بگیرد و نگذارید که روحانیت اصیل و اسلام را تضعیف کنند و نگذارید که این گروهک های وابسته به شرق و غرب و این ملی گرایان این انقلاب اسلامی را که با خون بیش از صدهزار شهید و صد و پنجاه هزار معلول به ثمر رسیده است .با توطئه و دسیسه های شیطانی شان آن را پایمال کنند و راه را برای ابرقدرت های شرق و غرب باز کنند و پدر و مادر مهربان توصیه ای به شما دارم و آن اینکه اگر سعادت پر افتخار شهادت نصیب من شد ناراحت نشوید و گریه نکنید.

به امید پیروزی حق بر باطل