جمعه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۳، ۰۹:۱۰ ق.ظ

قبر خالی

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس خاطرات خاطرات

تشیع جنازه شهدای کازرون بود شهید حمزه خسروی کنارقبری خالی نشته وگریه می کرد  رفتم به حمزه گفتم چه چیزی شده حمزه روبه من کرد وگفت من هم یک روزی شهید می شوم وجسدم رادرون همین قبری که اینجاست خاک می کنند من به شوخی به او گفتم بادمجان بم آفت نداره این واقعه گذشت وحمزه شهید شد وهمان طور که خودش گفته بود درهمان قبر در گلزار شهدا به خاک سپرده شد 

راوی :برادر شهید

قوانین ده گانه

http://s8.picofile.com/file/8273298250/Seyed.jpg

جانباز شهید «سیدمجتبی علمدار» در دوران دفاع مقدس، فرمانده گروهان سلمان از گردان مسلم بود و چندین مرتبه مجروح شد. پس از پایان جنگ، در واحد طرح و عملیات لشکر 25 کربلای ساری مشغول به خدمت شد.

سید مجتبی مداح اهل بیت(ع) بود با نوایی گرم که او را زبانزد خاص و عام کرده بود، اما اخلاص او بسیاری از اوقات مانع می‌شد که دیگران او را بشناسند. حتی یکی از دوستانش در خاطره‌ای نمونه‌ای از توجه او به اخلاص نقل می‌کند: «من کنار سید نشسته بودم و سید هم طبق معمول شال سبزش را روی سرش انداخته بود و با سوز و گداز خاصی مشغول خواندن زیارت عاشورا و مداحی بود. بعد از اتمام مراسم، ناگهان شال سبزش را بر گردن من گذاشت. با تعجب پرسیدم: این چه کاری است؟ گفت: بگذار گردن تو باشد. بعد از لحظه‌ای دیدم جمعیت حاضر به سوی من آمدند و شروع کردند به بوسیدن و التماس دعا گفتن. با صدای بلند گفتم: اشتباه گرفته‌اید، مداح ایشان است. امّا سیّد کمی آنطرف‌تر ایستاده بود و با لبخند به من نگاه می‌کرد.»

 

 

یکی از نکات جالب‌ توجه در زندگی این سید شهید، توجه خاص او به امور معنوی بود. مواردی که شاید به نظرساده آید اما تقید او و حتی تعیین مجازات در صورت عدم انجام آن نشانگر باور قلبی و یقین این جانباز شهید به اعتقاداتش بود.

در آستانه ماه مبارک رمضان به مرور دست‌نوشته‌هایی از او می‌پردازیم که قوانین ده‌گانه شهید علمدار اشاره دارد. باشد که به گوشه‌ای از معرفت شهدا دست‌ یابیم.

* قوانین ده‌گانه

قانون اول: بارالها، اعتراف می‌کنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم. اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم.(تاریخ اجرا 4 مرداد69)

قانون دوم: پروردگارا! اعتراف می‌کنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم. اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم.(تاریخ اجرا 11 مرداد 69)

قانون سوم: خدایا! اعتراف می‌کنم از اینکه مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم. حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرّب بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت را بجا بیاورم روز بعد باید 20 ریال صدقه و 8 رکعت نماز قضا بجا بیاورم.(تاریخ اجرا 26 مرداد 69)

قانون چهارم: خدایا! اعتراف می‌کنم از اینکه شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم. حداقل در هر هفته باید 2شب نماز شب بخوانم و بهتر است شبهای پنجشنبه و شب جمعه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم شبی را بجا بیاورم باید بجای هر شب 50 ریال صدقه و11 رکعت تمام را بجا بیاورم .(تاریخ اجرا 16 شهریور 69)

قانون پنجم: خدایا! اعتراف می‌کنم از اینکه «خدا می‌بیند» را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خودم کارکردم. حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبح جمعه باید سوره الرحمن را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد 4 صبح زیارت عاشورا و یک جزء قرآن بخوانم و اگر صبح جمعه‌ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آن را در اولین فرصت به اضافه 2 حزب قرآن بخوانم.(تاریخ اجرا 13 مهر 69)

قانون ششم: حداقل باید در آخرین رکوع و در کلیه سجده‌های نمازهای واجب صلوات بفرستم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم، باید به ازای هر صلوات 10 ریال صدقه بدهم و 100 صلوات بفرستم.(تاریخ اجرا 18 آبان 69)

قانون هفتم: حداقل باید در هر 24 ساعت 70 بار استغفار کنم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا آورم، در 24 ساعت بعدی باید 300 بار استغفار کنم و باز هم 300 به 600 تبدیل می‌شود.(تاریخ اجرا 30 آذر 69)

قانون هشتم: هر کجا که نماز را تمام می‌خوانم باید در هفته 2 روز را روزه بگیرم. بهتر است که دوشنبه و پنج شنبه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم، در هفته بعد به ازای 2 روز، 3 روز و به ازای هر روز 100 ریال صدقه باید بپردازم. (تاریخ اجرا 19 بهمن 69)

قانون نهم: در هر روز باید 5 مسئله از احکام حضرت امام (ره) را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم روز بعد باید 15 مسئله بخوانم. (تاریخ اجرا14 فروردین70)

قانون دهم: در هر 24 ساعت باید 5 بار تسبیح حضرت زهرا(س) برای نماز یومیه و 2 بار هم برای نماز قضا بگویم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این فریضه الهی را انجام دهم باید به ازای هر یکبار، 3 مرتبه این عمل را تکرار کنم. (تاریخ اجرا15 خرداد 70)

* پای درس سید

سیدمجتبی علاوه بر تهذیب خود، از دیگران و خصوصاً جوانان نیز غافل نبود. در ادامه نمونه‌ای از سخنان این شهید بزرگوار خواهد آمد.

«آدم باید توجه کند. فردا این زبان گواهی می‌دهد. حیف نیست این زبانی که می‌تواند شهادت بدهد که اینها ده شب فاطمیه نشستند و گفتند: یا زهرا یا حسین (ع)، آن وقت گواهی بدهد که مثلاً ما شنیدیم فلان جا لهو و لعب گفت، بیهوده گفت، آلوده کرد، ناسزا گفت، به مادرش درشتی کرد...؟ احتیاط کن! در ذهنت باشد که یکی دارد مرا می‌بیند، یک آقایی دارد مرا می‌بیند. دست از پا خطا نکنم، مهدی فاطمه(س) خجالت بکشد. وقتی می‌رود خدمت مادرش که گزارش بدهد شرمنده نشود و سرش را پایین نبیندازد. بگوید: مادر! فلانی خلاف کرده، گناه کرده است. بد نیست؟! فردای قیامت جلوی حضرت زهرا(س) چه جوابی می‌خواهیم بدهیم.»

شهید علمدار در تاریخ 11 بهمن 1375 ـ همزمان با روز تولدش ـ در اثر جراحات شیمیایی در سن 30 سالگی به درجه رفیع شهادت رسید.

هم‌اتاقی‌های شهید علمدار در بیمارستان درباره نحوه شهادتش می‌گفتند: لحظه اذان، بعد از یک هفته بیهوشی کامل، بلند شد، همه را نگاه کرد، بعد از شهادتین، گفت «خداحافظ» و شهید شد …

پیکر مطهر او در گلزار شهدای ساری به خاک سپرده شده است.

منبع:خبرگزاری فارس

http://cld.persiangig.com/preview/vsW7q432qh/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%20%D8%B9%D9%84%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%B1%20Kheshab.net.jpg

...قشنگ نیست!

بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست!
سرباز حرم آمده حقش ک سنگ نیست!
حتی برای شعرشان باید وضو گرفت،جنگ است جنگ!غیرت مردانه جنگ نیست؟
سرباز زدن و بی خیال نشستن
ای یاوه گوی دهر،غیرت نداشتن ننگ نیست؟
سوگند میخورم به بال و پر زدن کبوتری شکسته بال
درعرف ما سزای پریدن تفنگ نیست!
راه عشق طاقتِ مردانه میخواهد
پاداش عاشقی جز مرگِ قشنگ نیست!
نفیسه حق پذیر
اردیبهشت 95

خواب زیبای پژمان

 شهدا شهدای دفاع از حرم شهید پژمان توفیقی عکس

تصویر زیر مربوط به شهید مدافع حرم محمدکاظم توفیقی است که در حومه حلب و در عملیات آزاد سازی شهرهای شیعه نشین نبل و الزهرا گرفته شده است

                                                                   «شهید محمدکاظم(پژمان) توفیقی نفر اول از بالا» 

                                                          

برای مدافعین حرم


بسم رب الشهدا و الصدیقین
السلام علیک یا فاطمه الزهرا.السلام علیک یا زینب کبری.السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
سلام بر ارواح پاک شهدا و امام شهدا.سلام بر رهبرم و مولایم امام خامنه ای.سلام بر شهدای مدافع حرم و سلام بر شما برادران مدافع حرم
برادران من سلام علیکم.
بار دیگر صدای هل من ناصر ینصرنی به گوش می رسد و شما چه زیبا لبیک گویان جان خود را سپر ناموس حسین کرده اید. و چه غریبانه با جان خود می جنگید و با روح خود میسوزید .هر گاه به دل کندن شما از عزیزانتان فکر میکنم با هیچ منطقی نمیتوانم ان را قبول کنم و صدای غریبانه ی همسرم در گوشم طنین انداز میشود که می گفت:با هر ثانیه دل کندن هزار بار جان می دهم.آری.این دل کندن ماورای هر عقل و منطقی است.این دل کندن فقط عشق می خواهد.عشق به خدا و اهل بیت.غیرت می خواهد.غیرت دفاع از ناموس و حریم اهل بیت. برادران من مانند امام حسن (ع) غریبید.مانند حسین(ع)مدافع اسلامید و مانند ابوالفضل (ع) مدافع حریم ناموس و اهل بیتید.
دلم میسوزد که برای رفتنتان چه طعنه ها که نمیشنویدو چه صحبت ها که از گرفتن پول های کلان روح شما و خانواده هایتان را آزار نمی دهد. نمی دانم چرا عده ای از دلتنگی و بی قراری همسرانتان و خانواده هایتان و بهانه های کودکانتان سخن نمی گویند؟ چه غریبانه اشک میریزید هنگامی که رفقایتان در آغوش شما جان می دهند و باز هم چه غریبانه می سوزید هنگامی که در پی شهادت هر شهیدی جمله ی هر کس لیاقت شهادت را ندارد می شنوید.

برادران من صبور باشید.من هم این طعنه ها و سوختن ها را از روزی که پس از شش ماه عقد بودن منتظر جشن عروسی ام بودم و دقیقا در همان روزی که از خواب بیدار شدم تا با دسته گل پس از 47 روز سپری کردن لحظه های سخت انتظار به استقبال همسرم بروم  و پیکر مطهر همسرم را به من تقدیم کردند میشنوم.عیبی ندارد.همه اش فدای حضرت زینب.به خود افتخار کنید و من به شما برادران بزرگوارم افتخار میکنم.
این را بدانید و هر کس این جمله های مرا می خواند بداند حسین ناموسش را فقط به دست عباس سپرد و هر کسی را برای دفاع از ناموسش انتخاب نمی کند.به خود افتخار کنید که حسین شما را عباس خود دانسته و ناموسش را به دست شما سپرده است.
 نمی دانم چرا بعضی ها تنها برخی سخنان بزرگان ما را سرلوحه ی کار خود قرار می دهند و سخنان حضرت آقا را در مورد بزرگی کار و پاداش شهدای مدافع حرم و جهاد مدافعان حرم نادیده می گیرند؟
و چه زیبا فرموده اند رسول خدا که بالاتر از هر کار خیری خیر و نیکی دیگری است تا آنکه فردی در راه خدا کشته شود و بالاتر از کشته شدن در راه خدا خیر و نیکی نیست . وسایل الشیعه.جلد 11. صفحه ی 10.برادران بزرگوار.من از خداوند منان برای شما و خانواده هایتان صبر زینبی میخواهم. در راه دفاع از حرم عمه سادات و بالاتر از ان در راه دفاع از اسلام این سختی ها را به جان و دل بخرید و هنگام زیارت حرم عمه سادات و در لحظه های ناب جهادتان خواهر حقیرتان را برای شهادتی همچون همسرش دعا کنید. ان شاالله زمینه سازان ظهور باشیم.التماس دعای شهادت.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

همسر شهید محمد مسرور 
95/9/19

چه بگویم؟!

 شهید محمد مسرور دست نوشته

     

به نام خداوند بزرگ که ستارالعیوب بندگان – است – به نام خدایی که جهان از وصف او عاجز بماند.الهی من به درگاه تو روی آورده ام و از گناهان خود طلب عفو می کنم.اکنون می خواهم یک نامه ای برای شهیدان بنویسم.

به نام خدا

سلام بر تمام شهدای صدر اسلام و شهدای گلگون کفن انقلاب اسلامی و سلام من به شهدای آینده.

بله من می دانم که شما به اعمال ما می نگرید و شما زنده هستید.من می خواهم بگویم از کارهایی که انجام داده ام پشیمانم و از شما می خواهم که واسطه شوید خداوند گناهان من را ببخشد.

من می خواهم پیرامون آن جامعه؛ آن موقعی که شما بودید و این زمان مقایسه کنم.

چه بگویم شهیدان! اول خود نتوانسته ام هدف های شما را به خوبی اجرا کنم و من نتوانسته ام یک انسان خوب و مورد نظر شما باشم و من اول خود را تذکر می دهم و بعد از این جامعه می گویم.

بله شهیدان! آن موقع صمیمیت،دوستی،برادری،اخلاص،شجاعت،ایمان و همبستگی بود.همه یک هدف را دنبال می کردند و آن ترویج اسلام و درس شهادت بود.آن زمان همه به فرمان امام گوش می دادند و همه رزمندگان برای رسیدن به کربلا سراپا نمی شناختند.

آن زمان پول پرستی نبود.آن زمان حسودی نبود.آن زمان همه با هم دوست و برادر دینی یکدیگر بودند.همه کوشش برای جلوگیری از فساد و آلودگی ها می کردند.

 ولی چه بگویم از بعد از شما.چه ها که نشد و چه کسانی که خون شما را پایمال نکردند.من می خواهم آنچه را در جامعه می بینم بگویم.وقتی در خیابان ها راه می روی می بینی همه مشغول کسب در آمد هستند.آن موقع که اذان می گویند دکان ها همه باز به جز عده کمی. بله همه از آن ارزش ها دور شده اند.در ادارات رشوه خواری دیده می شود.بدحجابی در خیابان ها.فساد سراسر جامعه را برگرفته.درمغازه ها نوارهای مبتذل و مطرب گذاشته می شود همه در پی مال و جمع آوری مال هستند.دنیا آنها را برده خود کرده .انگار آنها برای ماندن آمده اند نه برای رفتن.چه بگویم از غفلت که این جامعه را برگرفته. کاش شما بودید و جلو این انحرافات – را – می گرفتید

ولی نه. خوب که شما نیستید چونکه بغض شما را می گرفت و از شدت ناراحتی دق می کردید.چه بگویم از افرادی که ماه به ماه هم به گورستان سر نمی زنند و اگر هم سر بزنند به قبرستان شما نظری نمی افکنند و در عظمت شهادت نظر نمی افکنند افرادی را می بینم که کارهای فرهنگی را برای ریا انجام می دهند نه برای اخلاص.

چه بگویم از مغازه هایی که لباس های غربی در آن ها گذاشته  و چادرها از سر زنان می افتد چه بگویم از خانه های بسیار مجلل که با پول های حرام ساخته شده چه بگویم از معامله هایی که حرام انجام می گیرد چه بگویم از جوان هایی که مثل زن ها طلا در دست و گردن آن ها است و خلاصه بگویم چه بگویم که به جای ترویج فرهنگ اسلامی فرهنگ غربی در کشور دیده می شود و به جای حمایت از فرهنگ اسلامی از فرهنگ غربی حمایت می شود و همین روزها مرگ فرهنگ ما است .ای شهیدان دعا کنید که من هم مثل شما شهید بشوم گرچه در خود این لیاقت را نمی بینم چون در تمام عمر عصیان خداوند را کرده ام ولی چیزی که من را امیدوار می کند عفو خداوند است که بیشتر از همه چیزها و بیشتر از گناهان من است که من را امیدوار کرده.

بخدا دلم برای شهادت می تپد دلم می خواهد با نوشیدن شربت شیرین شهادت از این دنیای ظلمانی بیرون بروم.دلم می خواهد با شهادت خود؛ جواب –گو- و پاسخگوی شهیدان باشم.

بله عزیزان این دنیا خیلی فریبکار است و انسان را به زمین می زند دعا کنید که مرگتان با شهادت باشد و بتوانیم تا آخر عمر پرهیزگار باشیم که فردای قیامت شرمنده امام حسین (علیه السلام) و شهیدان نباشیم.

من نمی دانم شما شهیدان چه وضعیتی دارید ولی مطمئنم از اینکه به شهادت رسیدید خوشحال هستید و اما می دانم از این جامعه که اکنون است ناراضی هستید چون خیلی افراد فرهنگ شهادت را از یاد برده اند و کم یاد شما می کنند و اگر بکنند از روی ریا و خودپسندی است به جز افراد اندکی که یا اخلاص شما را یاد می کنند و یاد شما را زنده نگه می دارند و من می کوشم با زنده نگه داشتن یاد شما خداوند شهادت را نصیبم کند که بهترین هدیه نزد من است.

کدام هدیه الهی می توان نام برد که بهتر از شهادت است.با شهادت به خشنودی خداوند می رسیم و جمله دیگر اینکه خداوند شهادت را برای افراد خاصی کنار می گذارد تا موقع وصال برسد

نماز

 شهید محمد مسرور خاطرات

در سوریه برای تماس، تلفن گذاشته بودند تا بچه ها بتوانند با خانواده هاشون ارتباط داشته باشند.یه روزی حدود یک ساعتی در صف تلفن ایستاده بودیم تقریبا نوبت محمد بود که صدای اذان طنین انداز شد همان لحظه  محمد از صف تلفن بیرون آمد و آماده نماز اول وقت شد وبعد از اتمام نماز محمد باز در صف تلفن ایستاد

یکی از همرزمان شهید

خاطره و کلیپی از شهید حجت باقری

شهید مدافع حرم حجت باقری عضو یگان تکاور تیپ دوم امام سجاد (علیه السلام) کازرون بود که در بهمن سال 1394 در دفاع از حرم حضرت زینب (سلام الله علیها)، در عملیات آزاد سازی شهر های نبل و الزهرا (سلام الله علیها) در حومه شهر حلب بر اثر اصابت ترکش به صورت و گردن به درجه رفیع شهادت نائل آمد.


خاطره همرزم شهید

حجت تصمیم گرفته بود تیم خط شکن گردان حضرت زهرا(س) را تشکیل دهد و در عملیات پیش روی از جان مایه گذارد بهش گفتم بخاطر مادر و همسرت که هنوز داغدار برادران شهید خود هستند بیا و کمی احتیاط کن در جوابم چنین گفت:
همان خدایی که مرا اینجا رسانیده و حفظ کرده خانواده مرا صبر میدهد و حفظ میکند تو نگران آنها نباش.
من وظیفه ای دارم انها نیز وظیفه ای دارند هر کس در این دنیای فانی باید به آنها پایبند باشد میگفت حرف مولا و رهبرم زمین بماند برای ما که ادعای پاسداری از اسلام و مسلمین داریم ننگ بزرگی است.
حضرت زینب (س) که مرا به اینجا کشانیده و دعوتم نموده حتما خواسته ای از ما داشته که همانا دفاع از ارزشها و حریم آل الله است


کلیپی از شهید حجت باقری

برای دیدن کلیپ بر روی کلمه دانلود کلیک کنید

دانلود