جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۴:۱۷ ب.ظ

۶ مطلب با موضوع «شهید محمد مسرور :: خواب ها» ثبت شده است

امام رضا(علیه السلام)

 شهید محمد مسرور خواب ها

من درباره امام رضا زیاد خواب دیده ام به چند خواب اکتفا می کنم.

یک شب خواب دیدم در حرم امام رضا هستم و من یک چیزی به کفشداری داده بودم.من وقت نکردم بروم سوی ضریح.به خاطر اینکه امانت را از کفشداری بگیرم.

همین طور که در طی مسیر از حرم برمی گشتم دیدم یک فرد با عبای قهوه ای بر روی اسب قهوه ای طرف من می آید در نظرم آمد امام رضا (علیه السلام) است.امام رضا به من رسید و رو به من کرد و گفت:چرا ما را به این امانت فروختی؟و چرا به زیارت من نیامدی و پی آن امانت رفتی؟یعنی ارزش ما کمتر از آن امانت است و من شرمنده از این کار خود شدم.حتی از خواب که بیدار شدم شرمنده بودم

من چرا نبینم؟

 شهید محمد مسرور خواب ها

                              این مطلب را شهید مسرور در دفتر خود نوشته اند

یک شب خواب دیدم یک نفر کنار دریایی ایستاده بود که آن شخص هم ...(اسم آن شخص را شهید مسرور نوشته اند) بود که امام زمان را دیده بود و او به من گفت که آقا امام زمان را دیده ام.

من در عالم خواب دلم شکست و با خودم گفتم که من چرا امام خود را نبینم.من داخل یک کوچه بن بست شده و حال گریه و حال عجیبی به من رخ داده بود و آقا امام زمان را صدا می زدم.یک لحظه یک آقای بلند قدی که عبا بر دوش داشت را دیدم که آقا امام زمان بود و یک نفر دیگر هم همراه او بود.من صورت آن را نمی دیدم ولی محاسن آن حضرت را می دیدم

خاک های مقدس

 شهید محمد مسرور خواب ها

چند سال قبل به عنوان راننده کاروان راهیان نور در خدمت تعدادی از مشتاقان شهدا بودم.محمد هم در کاروان بود.در یکی از روزها محمد آمد و گفت: جارو دارید؟ گفتم: چطور مگه؟ گفت: می خواهم داخل اتوبوس را جارو کنم.گفتم شما زحمت نکشید این وظیف ه ماست. خودمان انجام می دهیم.

اما محمد اصرار کرد و خودش تمام خاک های کف اتوبوس را تمیز کرد و وقتی همه خاک ها را جمع کرد؛ همه را  بیرون از اتوبوس بر روی خاک های همان منطقه ریخت.

وقتی از علت این کارش پرسیدم گفت: این خاک ها با خون شهدا آمیخته است و مقدس هستند و نباید جای دیگری برود

خاطره از آقای مهرداد مرادیان

چرا این پسر را اذیت می کنی

 شهید محمد مسرور خواب ها

                          این مطلب را شهید مسرور در دفتر خود نوشته اند

در خدمت سربازی بودم.یک سید شمالی بود که با من در عقیدتی سیاسی خدمت می کرد .او گاه گاهی به طور شوخی یا کمی جدی مرا اذیت می کرد.چون پایه خدمتی او زیادتر از من بود.

یک روز صبح آن سید به من گفت:فلانی دیشب خواب دیدم یک نفر نورانی به من گفت چرا این پسر را اذیت می کنی.تا این خواب را برای من تعریف کرد به ذهنم خطور کرد که آن فرد نورانی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) بوده که حتی کوچک ترین مسائل –و- مشکلات ما را هم بررسی می کنند

خواب شهید آوینی

 شهید محمد مسرور خواب ها

این خواب را شهید مسرور در ذفترشان نوشته اند:


دیدم شهید آوینی در محضر رهبر،امام خامنه ای نشسته است و طرح برای فرهنگ کشور می دهد که مضمون جملات آن شهید این بود که باید از احادیث هایی استفاده شود که زمینه جهاد اسلامی را فراهم کند

توصیه شهید عبدالاحد مسرور به شهید محمد مسرور

 شهید محمد مسرور خواب ها

شهید محمد مسرور در دفتر خویش،خوابی را نوشته اند که عموی شهیدش یعنی عبدالاحد مسرور توصیه ای به وی کرده است.عین متن نوشته ایشان از این قرار است:

"یک روز جمعه برای نماز صبح بیدار شدم.من می خواستم به دعای ندبه بروم و پدرم به من گفت: به دعای ندبه برو.

اما من بر اثر خستگی گفتم: خوابم می آید و نمی توانم به دعا بروم.

من به رختخواب رفتم،چند دقیقه ای از خواب نگذشت که شهید عبدالاحد مسرور به خوابم آمد و گفت: بلند شو و به دعای ندبه برو که هیچ عبادتی مثل دعای ندبه نیست و بلند شو و به دعای ندبه برو.

و من هم بلند شدم و به دعای ندبه رفتم.و این خواب بیانگر این است که شهدا زنده اند و اعمال ما را نگاه می کنند و ما را هدایت می کنند"