پنجشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۵:۵۲ ب.ظ

۱۶۵ مطلب با موضوع «شهدا» ثبت شده است

حقیقت زندگی

 شهدا عارفانه

شهید
حقیقت شگفت آوری است که دستی برزمین دارد

ودستی بر آسمان وبا خون خود بین غیب وشهادت پیوندی

 جاودانه می زند واز ظاهر زندگی سر ملکوت آن را
می جوید عظمت این حقیقت نورانی بر ما خاکیان پوشیده است

زیرا ما به ظاهر زندگی عادت کرده ایم وآن دیده ای باطن بینی
 
که تا کنه حقیقت هستی نفوذ کند درحجاب ناسوت محجوب

است وشهادت دریک کلام مهندسی بهشتی حیات بر روی زمین است
 

متولد شهرستان کازرون                               شهیدروحانی سید محمد حسینی 

دنیا غری غیری!!

 شهدا عارفانه

خدایا، ریشه‌های این علاقه به دنیا را در خاک وجود من بخشکان و تارهای این وابستگی را در زوایای قلب من بسوزان. خدایا، عشق به این لجنزار متعفن که جامه مخالفت با تو را بر من پوشانده است. تو این جامه را از تن من بیرون آور.
شهید حاج عبدالستار قندانی‌پور متولد سال 1340

غربتکده سیاه

 شهدا عارفانه

خدایا، دل دردمندم شوق آزادی دارد تا از این غربتکده سیاه، تا از این زندان عاشقان وصالت، ندای خود را به وادی عدم بکشاند و فقط با خدای خود به وحدت برسد.
شهید علی حسینی آقایی محل تولد تهران به سال 1341، به محل شهادت سومار 1361

دست خدا

 شهدا عارفانه

خدایا پرواز را به ما بیاموز تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بیفروز تا در سرمای بی‌خبری نمانیم. خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونینشان را برافراشته داریم. خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد، پایی عطا کن که جز راه تو نرود و جانی عطا کن  که برای تو برود.

شهید معلم مهدی رجب بیگی؛ متولد سال 1336

نهایت آرزو

 شهدا عارفانه

خداوندا، مرغ ناچیز و محبوس در قفس، چشم به تو دوخته و با لرزاندن بال‌های ظریفش آماده حرکت به سوی توست. ما نه برای اینکه از قفس تن پرواز کند و در جهان پهناور هستی بال و پر بگشاید، نه زیرا زمین و آسمان با آن همه پهناوری، جز قفس بزرگتری برای این پرنده شیدا نیست. او می‌خواهد آغوش بارگاه بی‌نهایت را باز کنی و او را به سوی خود بخوانی
شهید سعید هدی محل تولد مراغه، محل شهادت شلمچه به سال 1365

زندگی و وصیت نامه شهید عباس بینا

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه


نام و نام خانوادگی : عباس بینا                    نام پدر : محمدرضا
  محل شهادت:شلمچه                 دانش آموز کلاس : دوم         دوره : راهنمایی           رشته : -              تاریخ تولد : 1/7/1347                   تاریخ شهادت : 4/10/1365
چکیده ای از زندگی نامه شهید
عباس درخانواده ای مذهبی متولد شد ، می گویند پنج ماهه و در قنداق بود که بدون هیچ دلیلی و تنها با شنیدن روضه ی شهدای کربلا و به ویژه حضرت عباس (ع) اشک از چشمانش جاری می شده است . دوران دبستان و راهنمایی را با نمرات خوب سپری کرد و با وجود سن کم تلاش زایدالوصفی برای اعزام به جبهه از خود نشان می داد. به محض رسیدن به سن قانونی عزم سفر کرد هر بار قبل از آمدن به مرخصی بین 3 تا 6 ماه در جبهه می ماند. دلاوری ها و رشادت هایش زبانزد دوستانش بود و به درستی به او لقب عباس علمدار داده بودند . در اوج ناراحتی ها با این شعر آرام می گرفت به روی سینه و پشت پستچی، نوشته یا زیارت یا شهادت ، درکارهای خانه کمک می کرد و بعضی روزها مسئولیت پدر را در مغازه برعهده می گرفت. عباس بزرگ شده ی مادری بود که با وضو شیر می داد. خود لباس رزم برتن او می پوشاند. برای شهادت فرزند اشتیاق عجیبی داشت و در نیایش های خود با خدا شکوه می کرد که چرا فرزندانش را از او خریداری نمی کند. با شنیدن خبر شهادت فرزند نیز به ادعاهای خود جامه عمل پوشاند و خاشعانه سجده شکر به جا آورد.
برگزیده ای از فعالیت های مذهبی، علمی، هنری و ورزشی شهید
عباس پای ثابت مجالس عزاداری ماه محرم بود و عاشق روضه ی حضرت عباس (ع) ازیک طرف عبادت و تقوا و از طرف دیگر شجاعت و پاکیزگیش برای همرزمان الگو بود. در پاسخ خانواده که از غیبت های شبانه اش گلایه داشتند می گفت شب ها در مسجد پینگ پنگ بازی می کنیم و ازنگهبانی های طولانی در سطح شهر سخنی به میان نمی آورد. در کودکی بانذر حضرت اباالفضل از بند بیماری سختی جسته بود و این دین را تا پای جان درذهن زنده نگه داشت ، قبل از عملیاتی که منجر به شهادتش شد به یکی از دوستان هدیه ای داده شهادتش را پیش بینی کرد . زندگی و مرگش به شهادت آنان که می شناختندش، پاک و عاشقانه بود.
فرازی از وصیت نامه شهید
امام را تنها نگذارید و گوش به فرمان پیامبر گونه اش باشید. برادران ! از جبهه ها خسته نشوید و دین خدا را با خون خویش یاری کنید که وعده ی خداوند حق است . این جا در جبهه  می شود خدا را دید. شب های عملیات، بچه ها همدیگر را درآغوش می گیرند و برای آخرین بار با هم عهد می بندند. پدر و مادر بزرگوارم! اگر نتوانستم زحمات شما را جبران کنم ببخشید و حلالم کنید. از خواهرانم می خواهم که حجابشان را در همه حال و همه جا رعایت کنند تا لرزه بر اندام دشمن باشد.

زندگی و وصیت نامه شهید عبدالحمید بازیار

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه

نام و نام خانوادگی : عبدالحمید بازیار       نام پدر :محمد       محل شهادت:شلمچه                 دانش آموز کلاس : اول      دوره : متوسطه   رشته : نظری              تاریخ تولد : 1/1/1349                   تاریخ شهادت : 19/1/1366
چکیده ای از زندگی نامه شهید
عبدالحمید در خانواده ای مذهبی و در دامان پدری که قاری قرآن بود، پرورش یافت. از کودکی به مجالس مذهبی علاقه نشان می داد و نبوغ و استعدادش در مدرسه، مورد توجه بود. در اولین فرصت و با شروع عملیات والفجر 8 پس از بارها مراجعه به بسیج جهت اعزام به جبهه، سرانجام به آرزویش رسید مداهی پادگان آموزشی امام علی (ع) شیراز شد. در خط مقدم خرمشهر ازناحیه ی دست و پا مجروح شد و پس از بهبودی از بیمارستان ذوب آهن اصفهان به زادگاهش بازگشت .شور وصال ازاین زمان به بعد از او یک زاهد بیقرار ساخت که راز و نیازها و نماز شبش، خانواده را به شدت تحت تأثیر قرار می داد، سرانجام عبدالحمید در کربلای 8 آسمانی شد. و مطابق وصیتش، جسد پاکش درکنار دوست همواره همراهش، شهید حمید وحیدی درخاک، آرام گرفت.
برگزیده ای از فعالیت های مذهبی، علمی، هنری و ورزشی شهید
عبدالحمید با وجود سن کم در راهپیمایی های انقلاب حضور داشت . درانجمن اسلامی و کلاس های مذهبی و هنری که در مسجد برگزار می شد، فعالانه شرکت می جست. در بر پایی مراسم به مناسبت های مختلف و اجرای برنامه های هنری مستعد بود و با راه اندازی گروه نمایشی در مدرسه و روستا و اجرای نمایش های تأثیرگذار، دین خود را به انقلاب اسلام ادا می کرد. در جبهه با تمام وجود، عقب ماندگی های درسی خود را جبران می نمود و در بازگشت ازجبهه، بنای مطالعه کتب مذهبی و هدایت افراد به سمت نوشته های شهیدان، دستغیب و مطهری را می گذاشت و سرانجام نیز نقش اول را در صحنه واقعی نبرد نور و ظلمت درکمال هنرمندی بازی کرد و مورد تشویق عرشیان قرار گرفت.
فرازی از وصیت نامه شهید
پدر و مادرم! اگر شهید شدم زیاد برایم گریه نکنید تا خاری به چشم یاوه گویان و دشمنان اسلام و مسلمین باشید. از برادرانم می خواهم که نگذارند اسلحه من بر زمین بماند. و تو ای خواهرم! حجابت را رعایت کن که هر ضربه ای که دشمنان اسلام تا کنون خورده اند از فرزندانی بوده که در دامان زنان راستین بزرگ شده و درکنار آنها پرورش یافته اند. همیشه به یادداشته باشید که به قول امام عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید. ای امت حزب الله! لحظه ای مرگ را فراموش نکنید که اگر از یاد مرگ غافل شدید به فکر مقام های مادی و دنیوی خواهید افتاد و غرق خواهید گشت.


زندگی و وصیت نامه شهید عباس دستمزد

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه


نام و نام خانوادگی : عباس دستمزد                    نام پدر :حسین
  محل شهادت: آبادان            دانش آموز کلاس :سوم           دوره :راهنمایی         رشته : -              تاریخ تولد : 20/9/1341                   تاریخ شهادت : 5/ 7/1360
چکیده ای از زندگی نامه شهید
عباس در آذرماه سالی چشم گشود که سایر سربازان امام (ره) نیز به فرمایش خود ایشان در گاهواره بودند. پس از پایان تحصیلات راهنمایی به دلیل علاقه خاصی که به اشتغال داشت مدرسه را ترک کرد و درحالی که در رنج از دست دادن مادر، را به دوش می کشید، نزد دایی خود به نقاشی اتومبیل روی آورد. ازکودکی با مسجد و منبر مأنوس شد و در شبهای قدر قبل از انقلاب نیز به راز و نیاز در مسجد صاحب الزمان می پرداخت و اولین شهید پایگاه مقاومت همان مسجد شد . در تابستان 60 موفق شد رضایت خانواده را برای حضور در جبهه جلب کند . دراولین حضورش در جبهه ی آبادان ماهشهر زخم ترکش را به جان پذیرفت  . پس از بهبودی و انتشار خبر شهادت دولت مردان در سال60 و با این اعتقاد که انتقام آنان را باید در جبهه ها گرفت دوباره راهی شد و درعملیات ثامن الائمه و درحالی که پیروزی های ابتدایی عملیات را با هم رزمان خود جشن گرفته بود دعوت حق را لبیک گفت.
برگزیده ای از فعالیت های علمی ، مذهبی، هنری و ورزشی شهید
عباس، مخلص وفادار اهل بیت (ع) بود و اشتیاق خود را به پیروی از سیره آنان با شرکت فعال در مجالس مذهبی و به ویژه عزاداری سالار شهیدان نشان می داد. در راهپیمایی های انقلاب، از جان مایه می گذاشت و جزء اولین نفراتی بود که با نصب پرچم سیاه برفراز خانه، حمایت و تمکین خود را نسبت به فتاوی امام (ره)  به منصه ی ظهور رساندند. پرچمی که نیمه شب با محاصره منزل توسط مأمورین حکومتی پایین کشیده شد. عباس درجریان تلاش برای ساخت نارنجک های دستی با استفاده از قوطی های آهک دستگیر شد اما برخلاف دوست همیشه همراهش، شهید قاسم خرمایی که به زندان افتاد موفق به فرار شد از عباس بیش از یک صد جلد کتاب های مذهبی و نیز مقام های ممتاز در ورزش وزنه برداری به جا مانده است.
فرازی از وصیت نامه شهید
اگر با خون من دین محمد پا برجا می ماند پس بگذار گلوله ها بر بدنم ببارند. توصیه این امر این است که وحدت اسلامی خود را حفظ کنید و به شایعه ها گوش ندهید که شیطان هرلحظه درصدد این است که انسان را به گمراهی بکشاند. توصیه ام به پدر ، برادر و خواهرم این است که انشاء الله از نبودن من هیچ احساس ناراحتی نکنید و دربرابر این امتحان الهی پیروز و سربلند باشید، زیرا حسین بن علی (ع) فرزندانی همچون علی اکبر و طفلی چون علی اصغر درراه هدفش به میدان فرستاد.

زندگی و وصیت نامه شهید عبدالرسول رضوی

 شهدا شهدای ایرانی شهدای کازرون شهدای دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس زندگی نامه و وصیت نامه زندگی و وصیت نامه


نام و نام خانوادگی : عبدالرسول رضوی          نام پدر : عباس علی      محل شهادت: دهلاویه           دانش آموز کلاس :سوم            دوره :هنرستان        رشته : حسابداری             
تاریخ تولد : 20/8/1341                   تاریخ شهادت : 19/ 8/1360
چکیده ای از زندگی نامه شهید
عبدالرسول درخانواده ای مذهبی و بسیار تنگدست به دنیا آمد که از شدت مناعت طبع ، در نگاه سایرین خانواده ای مرفه جلوه می کردند. 7 ساله بود که از محبت مادر محروم گشت و این محرومیت چنان بر روحیه لطیفش اثر گذاشت که همواره نسبت به کودکان بی مادر، توجه و کرامتی خاص نشان می داد. عضویت در انجمن اسلامی مدرسه، مهمترین فراز زندگی او بود، چرا که شخصیتش را تمام و کمال در راستای مکتب و تفکر مکتبی جهت دهی کرد. اولین بار به عنوان تیربارچی درعملیات مهدی درمنطقه سوسنگرد شرکت کرد و با مجروحیتی سطحی به کازرون برگشت. اما فقدان دوستانی چون شهید دیده ور و وحید بنیادی، او را در پیمودن راه، مصمم تر ساخت. راهی که به جبهه دهلاویه و پذیرایی از ترکش خمپاره منتهی شد و خاطره ی عجیبی را از شهادت او دوست هم رزمش ابراهیم باستان برجا گذاشت.
برگزیده ای از فعالیت های مذهبی، علمی ، هنری و ورزشی شهید
شخصیت واقعی عبدالرسول درانقلاب شکل گرفت. بی وقفه درجریانات سیاسی شرکت می جست و دراوج گسیختگی های سیاسی، یک لحظه از خط و راه امام منحرف نشد. دنیا را به یک باره طلاق گفت و چنان به بذل جان درراه مکتب حریص گشت که شکست و پیروزی برایش بی معنا شد. مرد عمل بود و به شدت از شعار وریا، گریزان ، برای انجام سخت ترین کارها مردانه پیشقدم می شد وهرگز دیده نشد که در بحرانی ترین شرایط، حقیقت را به پای مصلحت قربانی کند. عاشق دعا و مناجات بود و همواره برعمل کردن به مضامین دعاها تأکید داشت. لحظاتی قبل از شهادت با پیش بینی سرنوشت خود، از دوستان خواست تا از او و ابراهیم عکس یادگاری بگیرند. همان عکسی که برای همیشه درذهن هم رزمانش ماندگار شد.
فرازی از وصیت نامه شهید
ای خدا که عشقم، امیدم، ایمانم، جهادم، خونم، جسمم ، زندگیم و بالاخره تک تک سلول های بدنم ، تو هستی، بدان که فقط برای رضای تو به جبهه حق و باطل آمده ام و دراین راه حاضرم هزاران بار زنده شوم و دوباره بمیرم. از شما امت حزب الله می خواهم که هیچ گاه خدا را فراموش نکنید. و همواره در یادگیری اصول و احکام اسلامی کوششی کنید و برای پیروزی اسلام و مسلمین برکفر وکفار و نیز تعجیل درفرج حضرت ولی عصر دعا نمائید.

گمشده انسان ها

 شهدا متن ادبی درباره شهدا عارفانه

ای انسان چه می جویی؟

چه چیز تو را این چنین پریشان کرده؟

مگر چه را گم کرده ای؟

این همه عشق را ارزانی چه کرده ای؟

 ندای فاین تذهبون شهدا را نشنیده ای که میگویند: گمشده ی تو درون توست. چون خودت را گم کرده ای بیهوده هفت آسمان را می شکافی که گمشده ات را بیابی

دست به انکار خدا زده ای و به چوبه ی دارش برده ای و با تمام امکانات ضدش تبلیغ می کنی چون خودت را نشناختی. در توهمی که انسان این آیینه ی اسماء الهی حیوانی بیش نیست که با دست جبار طبیعت تکامل یافته و با هراس و ترس و  وحشت گمشده ی خویش را درون اتم می جوید...

 فاین تذهبون؟ 

به تعریف استاد عزیز تو به یک لیوان بسیار می اندیشی اما به خودت هرگز...

ره آسمان درونست پر عشق را بجنبان              پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند

 

روزی که حضرت عزراییل چند مشت گل خشکیده ی بدبو را به اکراه زمین بالا برد و دست تدبیر احسن الخالقین شروع به ساختن این گل بد بو کرد....

نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود           زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت

 

بعد از این همه عبادت بی عشق مخلوقات دیگر بود که :

جلوه ای کرد رخش دید ملک عشق نداشت              عین آتش شد از این غیرت و بر‌ آدم زد

آنجا بود که فصل آدم و آدمی زاد عشق قرار گرفت..

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز        کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

حال در این بهبوهه ی توهمات و خیالات شهید آوینی چه زیبا گفت که: چه کسی را میشناسی بهتر از شهدای ما که جا پای اصحاب تاریخی امام حسین گذاشته  باشد ....